بترس از ظلم به کسی که جز خدا یاوری ندارد
ابو حمزه ثمالی از امام محمد باقر علیه السلام چنین نقل می کند که چون زمان مفارقت امام علی بن الحسین علیه السلام از دنیا فرارسید مرا به سینه خود چسبانید آنگاه فرمود:
« فرزند عزیزم! تورا به چیزی سفارش می کنم که پدرم علیه السلام در هنگام وفاتش مرا بدان وصیت فرمود، همان چیزی که پدر او [امام حسین علیه السلام] نیز بدو چنین فرموده بود، که :« یَا بُنَیَّ إِیَّاکَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا یَجِدُ عَلَیْکَ نَاصِراً إِلَّا اللَّهَ.» ای فرزند عزیزم از ظلم به کسی که یاریگری جز خدا علیه تو ندارد پرهیز کن!»( الکافی ج : 2 ص : 332)
صاحب جوامع الحکایات می نویسد:
« آوردهاند که مَلِکی بود ظالم و خواست تا قصری بنا کند. پس مهندسان را بخواند تا شکل آن را بر صفحه خاک کشیده به نظر خیال او درآورند و خانهای بود از آن زالی در جوار آن و آن را در آن شکل میبایست تا آن کوشک تمام شود و مربع آید. پس پیر زن را گفت این خانه را بفروش. گفت نفروشم که فرزندان خرد دارم و این خانه مسکن و عورت پوشِ ایشان است. روزی آن پیر زن غایب بود و چون باز آمد خانه خود را فرو آورده دید. پیر زن از آن عظیم برنجید و به آب دیده روی به آسمان کرد و گفت الهی! إن کنتُ غائبا فکنتَ حاضرا. بار خدایا اگر من غایب بودم تو که حاضر بودی. همین که این مناجات بکرد امیر بر سر آن عمارت نشسته بود زلزله درآمد و آن بنا را تمامت بر زمین انداخت و آن شاه در زیر سنگ آمد و هلاک شد تا عاقلان را معلوم شود که ظلم پایدار نباشد.»