پاسخ به شبهه ای در مورد تکرار مطالب و موضوعات در قرآن
شبهه: پیام های اصلی قرآن بارها تکرار شده و این خود نشان دهنده آن است که قرآن کم محتوا بوده و چیزی برای گفتن ندارد!
پاسخ:
اولا: تکرار فی نفسه چیز بدی نیست و ممدوح و مذموم بودن تکرار نیز با توجه به متعلَّق و مخاطب سخن و نیز انگیزه و هدف گوینده مشخص می شود. بله تکراری که هدفی معقول و فایده مشخصی نداشته باشد مورد مذمت قرار می گیرد و باعث ملالت و خستگی می شود ولی اگر در زندگی بشر دقت شود خواهیم دید که پر از تکرارهایی است که اگر نباشند زندگی بشر نیز به خطر می افتد و این گونه تکرارها کاملا عقلانی و حکیمانه است، مثلا ما هر روز غذا می خوریم، در شبانه روز می خوابیم، اتفاقا هر روز با هم سخنان تکراری نیز در میان می گذاریم، مانند اینکه به یکدیگر سلام می دهیم و حال هم را می پرسیم. پس هر تکرای بد نیست بلکه خیلی از مسائل تکراری لازم و ضروری است و زندگی بشر چیزی جز همین تکرار های حیاتی نیست! در شیوه های بیانی حتی گاهی اگر چیزی عینا تکرار شود نه تنها از حُسن سخن نمی کاهد بلکه به زیبایی فزون تر آن منجر می شود ، قالب «ترجیع بند» که توسط برخی شعرا استفاده شده خود شاهدی گویا بر این مطلب است، چه کسی است که ترجیع «که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الاهو» را در ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی نشانه تکراری بودن و بی محتوایی و نازل بودن آن قلمداد کند.
ثانیا: آنچه را اشکال گیرنده «تکرار» می نامد ، صاحب قرآن آن را آگاهانه «تصریف» نامیده است که خود یکی از فنون بلاغت به شمار می رود. در آیه 41 سوره اسراء می فرماید: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا» ما در قرآن مطالب را گوناگون نقل نمودیم تا مردم پند گیرند. تصریف بیان یک سخن به شیوه های گوناگون با اشاره به زوایا و ابعاد جدیدی از یک واقعیت است تا موجب آگاهی مخاطب شود و این شیوه ای است که همه عقلای عالم از آن بهره می برند. اگر کسی مطلبی را با زیبایی و هنرمندی تمام در قالب های گوناگون بیانی بریزد تا با هر کدام، افراد خاصی را با سلیقه خاصی به حقیقت آن مطلب متوجه سازد، عیب او نیست بلکه هنر و حکمت او به شمار می رود. به عنوان مثال اگر داستان موسی علیه السلام و بنی اسرائیل بار ها در قرآن مورد اشاره قرار می گیرد اولا هر بار توام با نکات و مطالب جدید است ثانیا اشاره به این داستان در قالبی جدید به وقوع می پیوندد تا منشا تاثیری جدید باشد. در همین ماجرای موسی و بنی اسرائیل که از نظر اشکال کننده نیز پرتکرارترین مطلب در قرآن است، به هیچ وجه نمی توان مطالبی یافت که در صدد بیان یک مطلب آن هم به شیوه ای کاملا تکراری باشد، اتفاقا در پایان سوره طه که بخش قابل توجهی از آن به داستان موسی مصروف شده است این آیه را می خوانیم: «وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرا»و این گونه آن را [به صورت] قرآنى عربى نازل کردیم، و در آن وعید را به صورت های مختلف بیان کردیم، شاید آنان راه تقوا در پیش گیرند، یا [این کتاب] پندى تازه براى آنان بیاورد. خدای سبحان هدف تصریف وعید ها را تذکر و زنده شدن روح تقوا در مخاطب معرفی می کند.
بر این اساس ، تکرار های زیبا و شگرف قرآن نه تنها نشان کم محتوا بودن آن نیست بلکه به سان وزش بادی است که هر بار به گونه ای حجاب از رخ حقیقت بر می دارد تا مخاطب را بیناتر و شنواتر گرداند.