ارزیابی پژوهش های قرآنی پروفسور جین دمن مک اولیف
مقاله ارزیابی پژوهش های قرآنی پروفسور جین دمن مک اولیف بررسی و نقد دیدگاه های یکی از مشهور ترین قرآن پژوهان غربی معاصر می باشد که در دوفصلنامه علمی - ترویجی قرآن پژوهی خاورشناسان سال نهم، شماره 17، پاییز و زمستان 1393 توسط بنده و آقای دکتر ترکمانی به چاپ رسیده است ،متن مقاله را در ادامه ملاحظه بفرمایید
ارزیابی پژوهش های قرآنی پروفسور جین دمن مک اولیف
این پژوهش برآن است تا به بررسی و نقد پژوهش های پروفسور جین دمن مک اولیف در مورد قرآن و تفاسیر آن بپردازد. وی که از قرآن پژهان به نام و مشهور غربی است در آثار مختلف خود به تفسیر قرآن پرداخته است. او قرآن کریم را از حیث متنی کتابی قدرتمند و تأثیر گزار می داند ولی از حیث سندی اشکالاتی را مطرح ساخته است که از آن جمله اند: عدم جمع قرآن در زمان حیات پیامبر و موقوف بودن اعتبار قرآن بر احادیث. این هر دو اشکال مخالف دلایل قطعی است و قرآن در زمان حیات رسول خدا تدوین شده و از آنجا که نقل متواتر است از اعتبار کامل برخوردار است. مک اولیف تاریخ تفسیر قرآن کریم را به سه دوره تکوین،کلاسیک و مدرن تقسیم نموده است. عمده ترین اشکال وی در این تحلیل آن است که در معرفی مهم ترین مفسرین دوره صحابه از نام حضرت علی علیه السلام غفلت ورزیده است و اعتبار تفسیر را منحصر درحدیث ساخته است.او تفسیر دوران مدرن را تداوم همان دوره کلاسیک البته توأم با تغییراتی می داند، که ظهور صداهای تفسیری جدید از مهم ترین مشخصات آن است. این مستشرق مشهور در زمینه معرفی علوم تفسیری از رهگذر مقایسه دو کتاب معروف «البرهان» و « الاتقان» تلاش نموده است اطلاعات سودمندی به دست دهد.
کلید واژه ها:جین دمن مک اولیف،پژوهش های تفسیری، بررسی و نقد.
مقدمه:
امروزه قرآن پژوهی به مرزهای جغرافیایی و علمی کشورهای اسلامی محدود نیست و شخصیت های علمی برجسته زیادی در کشورهای مختلف دنیا،خصوصا کشورهای غربی به مطالعات گسترده و دامنه دار در مورد قرآن کریم پرداخته اند.
گستردگی این پژوهش ها به قدری است که به جرأت می توان گفت قرآن پژوهی غیر مسلمانان و خاور شناسان امروزه به یک عرصه مجزا در حوزه مطالعات قرآنی تبدیل شده است. این رویکرد علاوه بر پاسخگویی به شبهات مطروحه از جانب آنان،می تواند حائز نکات سودمندی نیز برای محققان این حوزه باشد.
پروفسور «جین دمن مک اولیف» از مستشرقان به نام و برجسته در این عرصه است.وی رئیس دانشگاه «برین مور»،رئیس سابق دانشکده علوم وهنردردانشگاه جورج تاون،وفارغ التحصیل کالج زنان دانشگاه ترینیتی درواشنگتن است.اودرزمینه قرآن وتفسیرآن،تاریخ صدراسلام وروابط متقابل بین اسلام ومسیحیت دارای تخصص بوده و علاوه برانتشارکتب و مقالات گوناگون ،سرویراستاری دایرةالمعارف قرآن را ،که اولین اثر مرجع درنوع خوددرمغرب زمین بوده رابر عهده داشته است.ازآثاردیگرخانم مک اولیف می توان به مواردزیراشاره کرد:
«سرویراستاری کتاب نشست کمبریج درموردقرآن » ،«کتاب مسیحیانِ قرآن» ،«مقاله علوم تفسیری»،«مقاله مقدمه ای برتفسیرقرآن درقرون وسطی» ،«مقاله قدرت ماندگارقرآن»،« مقاله ارزیابی تفسیری ایرانی ازاهل الکتاب»، «مقاله هرمنوتیک قرآنی» ،«مقاله فاطمه[س] دخترمحمد[ص]»،«معمایی تفسیری: ارزیابی اسرائیلیات» ،«مدخل پلورالیزم دینی وقرآن»( در دایره المعارف قرآن لیدن).
یکی از برجسته ترین زمینه های مطالعاتی مک اولیف ،پژوهش ها و بررسی های وی در زمینه شناخت قرآن و علوم و مسائل مربوط به آن،خصوصا ارزیابی تفاسیر، است،از این رو، هدف مقاله حاضر بررسی و نقد مطالعات وی در عرصه های یاد شده می باشد. براین اساس سوالات این تحقیق عبارتند از:
1. نگاه مک اولیف به قرآن کریم چگونه است؟
2. تفسیر قرآن از حیث تاریخی دارای چه ویژگی هایی است؟
3. رویکرد های تفسیری با چه کیفیتی در آثار وی مورد بررسی قرار گرفته اند؟
4. کیفیت بررسی علوم تفسیری از دیدگاه مک اولیف چگونه است؟
هرچند برخی آثار محقق مذکور پیش از این مورد بررسی قرار گرفته است، لکن پژوهشی که نگاه کلی و جامع تری نسبت به پژوهش های وی داشته باشد قبل از این صورت نگرفته و برای نخستین بار است که مطالعات تفسیری پروفسور مک اولیف ،بدین شکل،مورد بررسی و نقد قرار می گیرد. روش ما در این تحقیق، تحلیلی توصیفی و مبتنی بر منابع کتابخانه ای است.
1. قرآن شناسی:
خانم مک اولیف قران کریم را از دوجهت مورد شناسایی قرار داده است،اول از حیث سند و مسائل مربوط به تدوین و جمع و دیگری از جهت متن.پرداختن به این مبحث از آن رو ضرورت می یابد که بررسی آن کمک شایانی به فهم دیدگاه های دیگر شخصیت مذکور دارد، به ویژه بررسی سندی وی از قرآن،همچنان که خواهیم دید، ارتباط تنگاتنگی با تفسیر آیات و سور دارد.
1-1. بررسی سندی؛جمع وتدوین قرآن
اولین و مهم ترین موضوع در این حوزه آن است که آیا قرآن در زمان خود پیامبر به طور کامل تدوین شده است یا خیر. مک اولیف تصریح می کند که کتاب مقدس مسلمانان در دوره حیات پیامبر جمع آوری نشده است:« تنها نکته ای که در سنت[جمع آوری قرآن] مورد اجماع قرار گرفته، این است که پرونده تدوین رسمی قرآن قبل از مرگ [حضرت] محمد[صلی الله علیه و آله] بسته نشد.»(McAuliffe, 2007: 14 ). در مورد جمع قرآن پس از رحلت پیامبر نیز، وی بااستفاده ازنظرکسانی چون گلدزیهر،اسکاچت،وانسبروگ وجان بورتون درصددبیان این مطلب است که اعتبارسندی قرآن موقوف براحادیث است. مک اولیف می نویسد: « جان بورتون به این بحث می پردازد که روایات سنتی در زمینه تاریخ متنی قرآن ساختگی هستند... .» (Ibid: 24). اوضمن اشاره به باورمحققان غربی درموردتاکیداحادیث براختلاف متنی قرآن می گوید:«این دغدغه های عمده تحقیقات معاصر غربی بر روی قرآن و تفسیر آن، یعنی نقد متنی و اعتبار تاریخی حدیث، بی ارتباط با یکدیگر نیستند. این حدیث است که تکیه گاه سنت اختلاف متنی قرار می گیرد، به خصوص در دوران خیلی اولیه که برای آن هیچ شواهد خطی وجود نداشته یا شواهد خطی بسیارکمی وجود دارد. تمام تاریخ متن قرآن و رسمی سازی آن، بنا برنظر دانشمندان اسلامی ، به اعتبار تاریخی احادیث پذیرفته شده وابسته است»(Ibid: 25).
وی با طرح این مطالب و به خاطر وجود ابهامات و مشکلاتی چون جعل( که خود دلایل مختلفی دارد)، فرایند رسمی سازی متن قرآن را ،حد اقل از منظر دانشمندان غربی،زیر سوال می برد:« محققان غربی،مانند افرادی که مورد بحث قرار گرفتند، به وسیله اتخاذ فهم رسمی اسلامی از حدیث، مباحث رسمی سازی قرآن و تفسیر اولیه آن را با سوال مواجه ساخته اند... به نظر می رسد در مقابل مسائل پیچیده ای که محققان غربی در مورد دوران شکل گیری تفسیر قرآن مطرح نموده اند پاسخ آماده ای وجود ندارد.»(Ibid).
بررسی و نقد:
مک اولیف در زمینه بررسی سندی قرآن کریم در واقع به همان راهی رفته است که اکثر مستشرقین و قرآن پژوهان غیر مسلمان رفته اند. مشکلات دیدگاه های او و پاسخ آنها عبارتند از:
الف. قرآن در زمان پیامبر تدوین نشده است
هرچند روایاتی وجود دارد که قرآن در زمان حیات پیامبر صلی الله علیه و آله تدوین نهایی نیافت و عده ای از دانشمندان اسلامی نیز بر اساس این روایات عدم تدوین قرآن در زمان زندگی پیامبر را نتیجه گرفتند ،لکن به دلایلی نمی توان این مطلب را پذیرفت. ادله جمع قرآن در زمان خود رسول خدا عبارتند از:
1.تناقض و اضطراب شدید روایات جمع قرآن توسط خلفا:
روایات تدوین قرآن پس از رحلت رسول خدا و توسط خلفا از تناقض و اضطراب شدیدی برخوردارند. مثلا در مورد اینکه قرآن چه زمانی جمع آوری شد،برخی روایات صریحا به زمان ابوبکر،برخی به زمان عمر و برخی به زمان عثمان اشاره می کنند(خویی،بی تا: ص 245). اگر ما جمع قرآن در زمان عثمان را همچنانکه برخی از دانشمندان علوم قرآنی نیز گفته اند به معنای یکسان سازی مصاحف بگیریم(معرفت،1386: ص 97)،جمع قرآن هم در زمان ابوبکر و هم در زمان عمر هیچ توجیه قابل قبولی ندارد.
بسیاری از روایات به این نکته اشاره دارند که همه آیات در جمع ابوبکر تدوین شد ولی برخی می گویند تعدادی از آیات در زمان عثمان و توسط وی به قرآن مدون ابوبکر اضافه شد(خویی، همان).
برخی روایات منبع عثمان را مصحف ابوبکر معرفی کرده و برخی دیگر شیوه پذیرش دو شاهد را مطرح ساخته اند،یعنی لجنه عثمان هیچ آیه ای را نمی پذیرفت مگر آنکه دو نفر به قرآن بودن آن شهادت دهند(همان،ص246).
2. تعارض این روایات با روایات جمع قرآن در عهد رسول الله:
روایاتی وجود دارند که به جمع قرآن در زمان حیات مبارک رسول خدا اشاره می کنند. به عنوان نمونه :« جمع القرآن على عهد رسول اللّه صلّى اللّه علیه و آله و سلّم ستة من الأنصار: أبی بن کعب، و زید بن ثابت، و معاذ بن جبل، و أبو الدرداء، و سعد بن عبید، و أبو زید و کان مجمع بن جاریة قد أخذه إلا سورتین أوثلاث» (سیوطی،1421:ج1: ص249). پذیرش روایات جمع قرآن در زمان حیات پیامبر بسیار معقول تر و مقبول تر از روایاتی است که تدوین آن را مربوط به عصر خلفا می دانند. در جایی که شخص پیامبر بر تدوین قرآن اولی است محلی برای دیگران باقی نمی ماند. سیوطی در الاتقان روایتی را از زید بن ثابت می آورد که :« کنّا عند رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم نؤلّف القرآن من الرّقاع»( همان:ج1،ص 207) .
3. مخالفت این روایات با قرآن:
همان طور که مرحوم آیت الله خویی نیز در البیان گفته است(خویی،همان: ص257). واقعا چنین روایاتی با قرآن کریم مخالفت دارند. توجه به آیات نشان می دهد که آیات و سور در زمان پیامبر مشخص بوده و یک مجموعه واحد به شمار می آمده است در غیر این صورت معنایی نداشته که در مقابل مشرکان تحدی کند و توجه به آیات قرآن را دائما به آنان متذکر شود، واقعا خدای حکیم چگونه دیگران را به قرآنی دعوت می کند که از هم گسیخته است و حد و حدود مشخصی ندارد.
4. مخالفت با عقل:
با کدام عقل می توان پذیرفت که قرآن که حاصل نبوت و رنج های فراوان زسول خدا در مدت بیست و سه سال بوده و اساس دین اسلام به شمار می رفته است به صورتی پراکنده و متفرق رها شود و پیامبر بی آنکه به جمع آن صورت نهایی ببخشد چشم از دنیا فروبندد. چنین چیزی نه تنها با سیره حکیمانه آن حضرت نمی سازد با حکمت الهی نیز منافات دارد، کتابی که «هدی للناس» است، چگونه می تواند پریشان و پراکنده رها شود و هدایت آن مورد تشکیک واقع گردد؟
5. هر چند که جمع قرآن موضوعی تاریخی است و برای سخن گفتن از آن باید به نقل های تاریخی مراجعه کرد، ولی باید دانست که این موضوع تاریخی دقیقا با مبنایی ترین سند اعتقادی و عملی مسلمانان ارتباط پیدا می کند و مسئله به این اهمیت را نمی توان به اخبار آحاد گره زد. پذیرش همین دست اخبار کم اعتباراز جانب دانشمندان علوم قرآنی بوده است که تاریخ قرآن را در محذور ابهام قرار داده است.علاوه بر این باید توجه داشت که تعامل پیامبر با تدوین قرآن موضوعی است که در حوزه سیره آن حضرت قرار می گیرد و برای رفع ابهام از مطلبی تاریخی در سیره ایشان گزیر و گریزی از عرضه آن بر کتاب خدا و عقل نیست. کتاب خدا از آن جهت که خود محل بحث است از این موضوع خارج می شود،اما عقل در این حوزه می تواند چنین حکم کند که موضوعی به این مهمی نمی تواند از جانب پیامبر که خود مظهر عقل و حکمت است مغفول مانده باشد. براین اساس،وجهی برای سخن یکی از محققین اسلامی نیز که بررسی عقلانی در این مورد را نادرست خوانده باقی نمی ماند(معرفت،1415:ج1،ص 284)، با توضیحات فوق ،نادرستی توجیهات وی در زمینه تعارض روایات نیز مشخص می شود(رک: پیشین).
6. شواهد روشن و مسلمی وجود دارد مبنی بر آنکه جمع قرآن به مفهوم تدوین آن به صورتی که آن روز مرسوم و مقبول بوده و خللی نیز در کتاب خدا ایجاد نمی کرده توسط پیامبر(ص) انجام شده و تنها قرآن بین الدفتین قرار نگرفته و این مسئله در آن عصر کاملا طبیعی بوده است، چرا که روند جمع قرآن کریم دقیقا با تکامل نوشت افزار ها مصادف بوده است، در روایتی از امام صادق (ع) می خوانیم : « امام صادق علیه السلام « رسول خدا (ص) به علی (ع) فرمود: ای علی ! قرآن در پشت بستر من در مصحف و حریر و کاغذ هاست آن را گرفته جمع کنید و مانند یهود که تورات را ضایع نمودند آن را ضایع مگردانید پس علی(ع) روانه شده آن را در پارچه زردرنگی جمع نموده و بر آن در خانه اش مهر نهاده و گفت عبا از دوش برنگیرم تا آن را جمع نمایم.» ( مجلسی ،1404 : ج89، ص49)سفارش آن حضرت به جمع قرآن نیز ،که در برخی روایات،مانند روایت فوق، وارد شده، نه به معنای آن است که قرآن پریشان و پراکنده بوده است بلکه مقصود این بوده که از متفرق شدن اجزای آن جلوگیری شده و مورد محافظت قرار گیرد. در حقیقت ، انتقال قرآن از یک سبک نوشتاری و تدوین به سبک دیگر ، خصوصا با توجه به روند تکامل خط و نوشت افزار در جامعه آن روز عرب، به هیچ وجه نمی تواند عدم جمع و تدوین قرآن در عصر رسول خدا (ص) را اثبات نماید.
بنابراین تدوین نشدن قرآن در عهد خود پیامبر مطلبی است که اساس درستی نداشته و با دلایل قطعی ناسزگار است. سید مرتضی می نویسد:«قرآن در زمان رسول خدا به صورت جمع آوری شده و تالیف شده مانند الان بوده است ؛... جمعی از صحابه مانند عبد الله بن مسعود و ابی بن کعب و غیر آن دو، قرآن را به طور کامل در زمان رسول خدا چندین بار ختم کرده بوند ؛ و این مطلب با کوچکترین توجهی بر آن دلالت می کند که قرآن گرد آوری شده و به ترتیب بوده است و پراکنده نبوده که مردم به دنبال اجزاء آن بگردند.»(طبرسی،1372ش:ج1،ص15).
ب. اعتبار سندی قرآن وابسته به احادیث است،احادیث نیز تاریخ کتابت روشنی نداشته و گرفتار آفاتی چون جعل و وضع نیز شده اند.
بر خلاف آنچه مک اولیف پنداشته است،اعتبار سندی قرآن بر احادیث موقوف نیست. بلکه قرآن از راه نقل متواتر ،نسل به نسل و سینه به سینه در حد بسیار وسیعی منتقل شده است. البته اگر منظور وی همان روایات مربوط به جمع و تدوین است با پاسخی که در بالا مطرح شد مشخص گردید که جمع و تدوین قرآن پس از رسول خدا صحت ندارد.
در مورد احادیث نیز باید گفت هر چند جعلیاتی در میان آنان راه یافته است ولی تمیز و تشخیص آنان غیر ممکن نیست و علم الحدیث اصولا چنین رسالتی را برعهده دارد. به عبارت دیگر راهیابی احادیث جعلی در میان میراث عظیم حدیث ، اعم از حدیث شیعه و سنی،باعث آن نمی شود که همه احادیث از اعتبار ساقط شوند.
دیگر آنکه فقدان استدلال و سکوت مسلمانان در مقابل این سوالات مستشرقین،مطلبی نادرست است.گویا مک اولیف با پیش کشیدن ابهامات موجود در تدوین قرآن می خواهد اعتبار آن را نیز زیر سوال ببرد،لکن توجه به مطالب زیر چنین مدعایی را بی اعتبار می سازد:
الف. تحدّی و اعجاز قرآن:
قرآن کتابی است که از رهگذر تحدی به دفاع از خویش پرداخته است. این کتاب به گونه ای از جانب پروردگار نازل شده است که اعجاز آن در ابعاد مختلف ظهوریافته و حقانیت خویش را اثبات نموده است.توجه به آیاتی چون آیه بیست و سوم سوره بقره حکایت از یکتایی،یگانگی و تمایز اساسی قرآن با دیگر سخنان دارد. ادعای قرآن در این دست آیات روشن است: اگر باور ندارید قرآن کلام خداست سوره ای مانند آن بیاورید! خدشه در اعتبار سندی قرآن برابر با بشری انگاشتن آن یا دخالت بشر در آن است. حال آنکه تحدی قرآن پس از گذشت قرن ها بی پاسخ مانده وکسی را یارای آن نبوده است که کلامی همسنگ قرآن بیاورد. این مطلبی است که همواره مورد توجه دانشمندان اسلامی بوده و در دفاع از حقانیت و درستی قرآن بدان استناد جسته اند. به عنوان مثال، شیخ طوسی در «التبیان» در ذیل آیه 23 سوره بقره می نویسد:«در این آیه احتجاجی از جانب خدای متعال به نفع پیامبرش محمد صلی الله علیه و آله و بر علیه مشرکین عرب و منافقین و همه کافران اعم از اهل کتاب و غیر آنان است. زیرا او در نهایت فصاحت و در اوج بلاغت، مردم عاقل و صاحب خرد را خطاب قرار داده ... و کلامی از جنس کلام آن آورده و ناتوانی آنان را در آوردن مانند آن حجتی بر علیه آنها و دلالتی بر بطلان سخنانشان قرار داده است.»(طوسی،بی تا:ج1،ص103). شیخ ابوالفتوح رازی نیز می نویسد:«وجه استدلال آن است که خداى تعالى گفت با منکران نبوّت- و ایشان جماعتى عاقلان و فصیحان و بلیغان بودند و در فصاحت به درجه اعلا... اگر شما را شکّى است در آن که این کلام کلام من است یا کلام اوست یا کلام بعضى بشر، شما نیز فصیحان و بلیغانی، حدیثى مانند این بیارید. ... با این همه عدول کردند از معارضه قرآن آوردن و دست با تیغ زدند.»(ابوالفتوح رازی،1408ق:ج1،ص161).
ب. همراهی قرآن و اهل بیت علیهم السلام
در تفکر شیعی قرآن و اهل بیت ارتباطی وثیق و ناگسستنی با یکدیگر دارند و هر یک گواه و شاهد بر حقانیت دیگری است. مبنای چنین تفکری سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله خصوصا حدیث ثقلین است. در این حدیث می خوانیم:« «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ أَمَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی فَإِنَّهُمَا لَنْ یَفْتَرِقَا حَتَّى یَرِدَا عَلَیَّ الْحَوْض»(مجلسی:1404:ج 23،ص 141). من دو چیز گرانبها در میان شما باقی می گزارم،آگاه باشید اگر به آن دو متمسک شوید هرگز گمراه نخواهید شد ،کتاب خدا و اهل بیتم ،و آن دو هرگز از هم جدا نمی شوند تا در حوض بر من وارد شوند. بر اساس چنین تفکری است که امام موّید و مصدّق قرآن به شمار رفته و تأیید و تصدیق وی بیانگر صحت،سلامت و اعتبار سندی قرآن کریم به شمار می رود. گذری اجمالی در سیره امامان معصوم علیهم السلام نشان می دهد آن بزرگواران همین قرآن را تلاوت فرموده و ملاک عمل قرار داده و کرارا بر حقانیت و هدایت بخشی آن تأکید فرموده اند. به عنوان نمونه،امام رضا علیه السلام در مورد قرآن می فرماید:« «وَ أَنَّهُ حَقٌّ مِنْ فَاتِحَتِهِ إِلَى خَاتِمَتِهِ نُؤْمِنُ بِمُحْکَمِهِ وَ مُتَشَابِهِهِ وَ خَاصِّهِ وَ عَامِّهِ وَ وَعْدِهِ وَ وَعِیدِهِ وَ نَاسِخِهِ وَ مَنْسُوخِهِ وَ قِصَصِهِ وَ أَخْبَارِهِ»(صدوق،1378ق:ج2،ص122) وبه راستی قرآن از ابتدا تا انتهایش حق است،به محکم و متشابهش،خاص و عامش،وعد و وعیدش، ناسخ و منسوخش و قصص و اخبار آن ایمان می آوریم. حضرت همه قرآن را از ابتدا تا انتها حق می داند.هم محکمات قرآن حق است ،هم متشابهات آن. خاص و عام ،وعد و وعید،ناسخ و منسوخ ،داستان ها و اخبار کتاب خدا همه حق ناب و خالصند و باطل به هیچ وجه در آنها راه ندارد. آن حضرت در بیان دیگری می فرماید:« لَا یَخْلُقُ مِنَ الْأَزْمِنَةِ وَ لَا یَغِثُّ عَلَى الْأَلْسِنَةِ لِأَنَّهُ لَمْ یُجْعَلْ لِزَمَانٍ دُونَ زَمَانٍ بَلْ جُعِلَ دَلِیلَ الْبُرْهَانِ وَ حُجَّةً عَلَى کُلِّ إِنْسَانٍ لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ...»( مجلسی،1404: ج 22، ص101) بر اثر گذشت زمان کهنه و به خاطر تکرار شدن با زبانها از مفهوم آن کاسته نمی شود،برای اینکه قرآن برای زمان خاصی نیست بلکه بر همه انسان ها[ در همه دوران ها] دلیل روشن و حجت قرار داده شده است،باطل از جلو وپشت سر سراغ آن نمی آید،تنزیلی از جانب خدای حکیم و ستوده است.
2-1. بررسی متنی
پروفسور مک اولیف، به روشنی و وضوح به این حقیقت که قرآن کریم متنی قدرتمند و ماندگار است اعتراف می نماید. وی در مقاله « The Persistent Power Of the Quran»( قدرت ماندگار قرآن) می نویسد: «...مردم تشنه کسب اطلاعات در مورد اسلام و مشتاق فهمیدن هستند،با مرور خاطرات و تجربه شخصی ام از سخنرانی سال گذشته در مورد اسلام چنین می فهمم که در میان سوالاتِ پس از سخنرانی،همیشه یک سوال مطرح بوده ،چه مخاطبان تحصیلات دانشگاهی داشته باشند یا نه؛گروه و اجتماع کوچکی باشند یا گروهی عمومی وبزرگ، مردم همیشه این سوال را که چرا قرآن یک متن نیرومند است در قالب های مختلف و به گونه ای که اشاره به جنبه قدرت دارد مطرح می کنند.»(2003: 339). وی در توضیح این سوال می گوید:« « چگونه قرآن در قلب و ذهن مسلمانان این چنین نیرومند مانده است؟ چگونه کلمات قرآن مطالبات اجتماعی و ساختارهای قانونی و حقوقی را شکل داده و تقویت می کند؟ چرا قرآن با اینکه متنی 1500 ساله است به افراد و جوامع اتحاد می بخشد؟»(Ibid).
مک اولیف پاسخ به این سوال را در قالب تبیین سه عامل زیر، ارائه می نماید:
الف. بعد فیزیکی(حسی) قرآن (Carnal).
وی با اشاره این مطلب که فرایند وحی قرآنی ذاتا شفاهی بوده است ابتدا به حضور پر رنگ قرآن از حیث شفاهی و شنیداری پرداخته و معتقد است آوای شگفت انگیز و تأثیر گزار قرآن یکی از مولفه های قدرت و ماندگاری آن است:«شنیدن قرائت زیبا و خوب قرآن برای اکثر مسلمانان یک تجربه هیجان انگیز است. مسلمانان تمام جهان ، قطع نظر از اینکه عربی، زبان مادری آنان باشد یا نه، به صدای قرآن ارج و احترام می گذارند.... در سفر به خاور میانه و آسیای جنوب شرقی،اغلب قرائت شگفت انگیزی شنیده ام و حتی به عنوان یک غیر مسلمان ،عمیقا تحت تاثیر آن قرار گرفته ام، خصوصا زمانی که قاری- چه مرد و چه زن- حافظ قرآن نیز بوده ، آن هنگام زیبایی صدای قرآن به وسیله احساس شگفتی که من از تصور این کمال حس میکنم ، تقویت شده است.»(Ibid: 340).
مک اولیف البته سهم دیداری مسلمانان از قرآن را نیز،چه از متن مکتوب آن و چه از کتیبه هایی معماری، وافر و قابل توجه می داند. او متن قرآن را موجد لذت دیداری معرفی نموده و استفاده از آیات آن را در معماری و کتیبه های گوناگون باعث تجسم بخشی به گزاره های قرآنی ذکر می کرده و می گوید:« قرآن خود را بر بدنه حک کرده، احساسات را شکل داده و ریشه قدرت خود را در گوشت و استخوان دوانده است.» (Ibid: 341-342).
ب. بعد ادراکی قرآن( Conceptual).
مک اولیف عامل دوم قدرتمندی قرآن را بعد ادراکی آن می داند. وی درخشش ستاره وار قرآن در آسمان احکام و عقاید قرآن را مرهون چند علت می داند:
اول: عصمت پیامبر صلی الله علیه و آله و این که قرآن در پرتو این عصمت بی کم و کاست دریافت تدوین و به نسل های بعدی منتقل شده است.دوم: اعتقاد اکثر مسلمانان به قدیم بودن قرآن و طبعا ازلی و ابدی بودن مفاهیم آن.سوم: اعتقاد به شکست ناپذیری،تقلید ناپذیری،هویت بی نظیر و مصونیت آن در گذر زمان(Ibid: 342-343)
ج. بعد اجتماعی قرآن (Communal):
مک اولیف معتقد است بُعد اجتماعی قرآن ، ابعاد فیزیکی و ادراکی را به سان حلقه ای به هم متصل می کند. مسلمانان به واسطه قرآن با یکدیگر وجه اشتراک یافته و قرآن در بافت زندگی آنها از تولد تا بزرگسالی و مرگ نفوذ کرده است. او حضور فراگیر قرآن در متن اجتماع مسلمانان را با ذکر نمونه هایی چون پخش مکرر اذان ،پخش صدای قاریان معروف از طریق رادیو و تلویزیون و ... در خانه ها و اماکن عمومی،قرائت روزانه بخش هایی از قرآن در نماز،فراگیری متن عربی قرآن توسط کسانی که زبان مادری شان عربی نیست و غیره به طور ملموس توضیح داده و می نویسد:«آیا ما می توانیم چیزی مانند این را در شهر ها و جوامع غربی معاصر خودمان تصور کنیم؟ این مانند آن است که کسی خود را دائما در معرض تلاوت انجیل در رسانه ها یا خیابان قرار دهد، با کلاس های حفظ کتاب مقدس برای دوره پیش دبستانی کودکان برخورد کند و با پخش کتاب مقدس در مراسم عمومی و خصوصی روبروشود.»(Ibid: 343-345).
بررسی و نقد:
اگر به دیده انصاف به تحلیل مک اولیف در مورد متن قرآن بنگریم،آن را به طور کلی زیبا و درست خواهیم یافت. توجه به سه بعد فیزیکی(ظاهری)،ادراکی و اجتماعی قرآن بیانگر آن است که وی نگاه خوبی نسبت به شناخت متنی قرآن کریم داشته است. پرداختن به زیبایی ظاهری،فصاحت و بلاغت آیات قرآن کریم همان چیزی است که خود قرآن و روایات نیز بر آن تأکید داشته اند. قرآن کریم در آیه 23 زمر می فرماید:«اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ کِتاباً مُتَشابِهاً مَثانِی.» امام علی علیه السلام نیز در خطبه 175 نهج البلاغه فرموده است:« وَ اِنَّ الْقُرْآنَ ظاهِرُهُ اَنیقٌ، وَ باطِنُهُ عَمیقٌ»( مکارم شیرازی،1384).
توجه به بعد ادراکی قرآن نیز به شایستگی انجام شده است. در واقع ،قرآن کانون احکام و اعتقادات اسلامی و مبناو منشأ آن است. و چنین جایگاهی برای قرآن به خاطر اعتماد به صحت آن از رهگذر عصمت پیامبر و شکست ناپذیری و تقلید ناپذیری آن است،البته تنها اشکالی که به تحلیل مک اولیف بر بعد ادراکی وارد است ،مسئله قدیم بودن قرآن است ،گرچه همان طور که وی گفته است همه مسلمانان به قدیم بودن قرآن اعتقاد ندارند،لکن باید توجه داشت که حتی پذیرش قدیم بودن قرآن از جانب اکثر فرق اسلامی،باعث نمی شود که چنین عاملی را هم سطح اعجاز و تقلیدناپذیری قرآن قرار دهند.
وی اشاره نسبتا خوبی نیز به حضور قرآن در بافت اجتماعی زندگی مردم مسلمان داشته است. در حقیقت قرآن ،حداقل تا حدودی، به تار و پود زندگی اجتماعی مسلمانان تبدیل شده و به نسبت سایر متون مقدس نفوذ بسیار بیشتری در زندگی پیروان خود داشته است.
2.تفسیر قرآن از حیث تاریخی
مک اولیف تفسیر قرآن را از جهت تاریخی به سه دوره «شکل گیری»،«کلاسیک» و «مدرن» تقسیم می نماید، آنگاه به بیان خصوصیات هر دوره می پردازد. وی این سه مرحله را بر تاریخ تدوین قرآن مبتنی ساخته و خط سیر بحث خود را از اینجا آغاز کرده است،همچنان که می گوید:« درک خطوط اصلی بحث بدون اشاره به دیدگاه سنتی اسلامی در مورد تاریخ متنی قرآن غیر ممکن است.»( McAuliffe,2007: 14).
1-2. دوره تکوین و شکل گیری:
وی مقطع زمانی این دوره را از عصر حیات رسول خدا صلی الله علیه و آله تا ظهور تفسیر طبری،یعنی حدود سه قرن، می داند. همان طور که گفتیم از منظر مک اولیف تاریخ تفسیر دقیقا با تدوین قرآن و به تعبیر وی رسمی سازی متن قرآن در ارتباط است و همزمان با آن ادامه می یابد. از دیدگاه او،که متأثر از ابن کثیر است، تا پیامبر در قید حیات بود کسی جرأت تفسیر قرآن را به خود نمی داد و پس از رحلت ایشان، از میان اصحاب این ابن مسعود و ابن عباس بودند که بیش از دیگر صحابه وارد عرصه تفسیر شدند،البته سهم ابن عباس از ابن مسعود نیز فزونتر بود. پس از صحابه نیز تابعین،خصوصا شاگردان دو صحابه یاد شده، مشعل تفسیر را به دست می گیرند. خصوصیت عمده دوره تکوین آن است که تفسیر ناخواسته تحت تأثیر گسترش و تکامل علم الحدیث قرار می گیرد. تفسیر به مأثور گواه این مطلب است و تمایل به پیروی از گذشتگان،حفظ و انتقال احادیث و اعتبارسنجی اَسناد آنها بسیار چشمگیر است . تفسیر به رأی نیز بی ارزش و مذموم محسوب می شود. حتی از نظر برخی تفسیر قرآن عملی کفرآمیز به شمار رفته و باید به تلاوت آن اکتفا شود.این دوره با تفسیر طبری پایان یافته و دوران کلاسیک شروع می شود(Ibid: 17-19).
مک اولیف معتقد است پیامبر منبع بسیاری از منقولاتی که منسوب به دوران اوست به شمار نمی رود(An Introduction to Medival Interpretation of the Quran, 2003: 313) ضمن اشاره به برخی تحقیقات غربی بر روی تفسیر قرآن و ارتباط آن با حدیث،مبنی بر این که احادیث فی الواقع گزارشگر سنت پیامبر نیستند، می نویسد:« این حدیث است که تکیه گاه سنت اختلاف متنی قرار می گیرد،... تمام تاریخ متن قرآن و رسمی سازی آن، بنا برنظر دانشمندان اسلامی ، به اعتبار تاریخی احادیث پذیرفته شده وابسته است. همین طور است وضعیت تلقی دانشمندان اسلامی از تاریخ فعالیت تفسیری.... محققان غربی،مانند افرادی که مورد بحث قرار گرفتند، به وسیله اتخاذ فهم اسلامی رسمی از حدیث، مباحث رسمی سازی قرآن و تفسیر اولیه آن را با سوال مواجه ساخته اند. مضافا اینکه، بدین دلیل که تفسیر مبتنی بر حدیث(تفسیر بالمأثور) ستون فقرات همه تفاسیر قرآنی آتی قرار می گیرد،این تفاسیر بعدی نیز در خطر قرار گرفته اند. در واقع این باور مبنایی اسلامی که پیامبر مفسر اصلی قرآن بوده است ... از نظر دانشمندان غربی از حیث تاریخی بی معناست. » وی آنگاه می گوید:« به نظر می رسد در مقابل مسائل پیچیده ای که محققان غربی در مورد دوران شکل گیری تفسیر قرآن مطرح نموده اند پاسخ آماده ای وجود ندارد.از زمانی که اصالت تاریخی حدیث محل اشکال واقع شده است و با وجود فقدان شواهد متنی کافی در دوره خیلی اولیه ،تحقیقات در این ناحیه در قالب تفسیر شخصی یا «استدلال سکوت» ادامه داشته و خواهد داشت.» (Quranic Christians,2007: 22-27).
بررسی و نقد:
1. هرچند ابن عباس و ابن مسعود از مفسرین بزرگ صحابه به شمار می روند ولی مک اولیف از بزرگترین شخصیت تفسیری این دوره یعنی حضرت علی علیه السلام غفلت ورزیده است. ذهبی با همه تعصبی که دارد و طعنی که نسبت به شیعه وارد می کنددر مورد آن حضرت می نویسد:« او دریایی در علم ،دارای استدلالی قوی و استنباطی سلیم بود بهره فراوانی از فصاحت و خطابه و شعر به او عنایت شده بود... در خانه نبوت تربیت و از شیر معارف آن تغذیه شد و چراغ انوار رسالت وی را تعالی بخشید. ابن مسعود می گوید : همه اتفاق داشتیم که علی بن ابیطالب در قضاوت از همه مردم مدینه برتر است . به عطاء گفته شد:« آیا در میان اصحاب محمد (ص) داناتر از علی بود؟» گفت :« نه، به خدا سوگند چنین کسی را سراغ ندارم»سعید بن جبیر از ابن عباس روایت کرده:« هر گاه برای ما ثابت می شد که مطلبی از علی صادر شده است از آن عدول نمی کردیم». وی سپس می گوید:« او دانا ترین صحابه نسبت به مواقع تنزیل و معرفت تاویل بود و از ابن عباس نقل شده که :« هر چه در تفسیر به دست آوردم از علی بن ابیطالب است.» فراوانند این دست آثاری که شهادت می دهند او صدرالمفسرین بود.» (ذهبی،بی تا: ج1، ص 89-90).
با این اوصاف آن کس که در میان مفسران از همه برجسته تر بوده و اصولا دیگران کسوت شاگردی وی را داشته و با آن حضرت قابل مقایسه نیستند،امام علی بن ابیطالب علیه السلام می باشد.
2. گرچه توجیه این مطلب که انتساب بسیاری از منقولات به پیامبر از طریق اهل سنت دشوار باشد ولی با توجه به موضوع وصایت و ولایت در شیعه ابهامی در این مسئله باقی نمی ماند که علم اوصیاء آن حضرت نیز مأخوذ از ایشان است و تنافی و مخالفتی میان بیان رسول خدا و امامان پس از وی وجود ندارد.به عنوان نمونه، امام صادق علیه السلام در حدیثی فرموده است:« إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْیَانَ مَا فِی الْأَلْوَاح(کلینی،1365ش:ج1،ص225)،به یقین ما [علم] پیامبر را به ارث بردیم و علم تورات و انجیل و زبور و بیان آنچه در الواح بود نزد ماست. در تفکر شیعی، اصولا امامت تداوم نبوت و رسالت در قالب تبیین مفاهیم و معارف قرآن و ولایت و رهبری است. بر این اساس،اعتبار تفسیر قرآن منوط به روایات منقول از پیامبر نیست که با خدشه در صدور آنها از ایشان، ارزش و جایگاه خود را از دست بدهد، بلکه از این منظر پیامبر و امام دو رسالت مهم در مورد فهم قرآن را به انجام رسانیده اند،اول: تفسیر آیات و سور تا آنجا که ممکن و مقتضی بوده است، دوم: آموزش شیوه صحیح فهم قرآن و شأن معلمی تفسیر کتاب خدا. رسالت دوم به نحو چشمگیری در روایات مطرح شده و آن بزرگواران در صدد آن بوده اند تا طرق و اصول فهم قرآن را به افراد مستعد بیاموزند. به عنوان نمونه امام هشتم علیه السلام ارجاع آیات متشابه قرآن به آیات محکم را اصلی مهم در فهم و تفسیر قرآن دانسته و آن را عامل صحت تفسیر و هدایت به صراط مستقیم معرفی می فرماید:« مَنْ رَدَّ مُتَشَابِهَ الْقُرْآنِ إِلَى مُحْکَمِهِ هُدِیَ إِلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ »( مجلسی،1404ق، ج ،89 ص377). هر کس متشابه قران را به محکمش بازگرداند، به راه راست هدایت شده است. در نمونه دیگری، آن حضرت عرضه بر قرآن را یکی از ملاک های پذیرش روایات تفسیری معرفی فرموده است: «إِذَا کَانَتِ الرِّوَایَاتُ مُخَالِفَةً لِلْقُرْآنِ کَذَّبْتُهَا»(کلینی،1365ش،ج 1،ص 96). من روایات مخالف قرآن را تکذیب می نمایم. بنابراین، هر چند بسیاری از تفاسیر نگاشته شده در دوره تکوین صبغه روایی داشته اند، لکن برخلاف آنچه مک اولیف پنداشته تفسیر قرآن شاخه ای از علم الحدیث به شمار نمی رود و اعتبار خود را نیز از روایات نمی گیرد بلکه دارای اصول مشخصی است که مورد تأیید و توصیه پیامبر و اهل بیت علیهم السلام قرار گرفته است، بنابراین از دوران پیامبر و خصوصا امامان معصوم تفسیر فقط آن چیزی نبوده است که آن بزرگواران در ذیل آیه ای ذکر فرموده اند، بلکه شامل هر تبیین صحیحی می شده است که دیگران نیز با رعایت اصول عرضه می کرده اند. دو حدیث مذکور از امام رضا علیه السلام تنها نمونه هایی از معرفی اصول و روش های تفسیر قرآن بودند. توجه به این دسته روایات حکایت از تفکری است که تفسیر قرآن را منحصر در تفسیر بالمأثور نمی داند.
2-2. دوره کلاسیک و مدرن :
مک اولیف،به طور کلی، تفاسیر دوره کلاسیک ومدرن را ،برخوردار از انسجام و پیوستگی بالایی می داند. مفسرین این دوره به دنبال روشن ساختن کلمات و عباراتی اند که حامل یک معنای غیر متداول هستند. آنها روابط گرامری را در درون آیات روشن ساخته و تناسب را در جایی که مستتر است یا وجود ندارد نشان می دهند.هیچ گونه بی قاعده گی از بعد صرفی،نحوی و چینش کلمات در گرامر عربی کلاسیک ،به خاطر استناد به کاربرد قرآنی آن،مورد بحث واقع نمی شود. گذشته از این مبانی،ممکن است مفسری به دلالت های فقهی و اخلاقی قرآن بپردازد. او ممکن است مباحث فلسفی که در آن مطرح شده را مورد بررسی قرار داده یا نظراتی عرفانی با توجه به اشاراتی که دریافت می کند،اظهار نماید. برخی مفسران نیز سعی می کنند آیه مشخصی را برای برقرار ساختن ارتباط میان آیات و گاهی میان سوره ها در درون ساختار کلی وحی قرآنی جا دهند. برخی دیگر هم مطالب غیر رسمی مانند نقل های تاریخی،مجموعه های شعر کلاسیک و آن دسته از احادیثی که با عنوان اسرائیلیات شناخته می شوند را مورد استفاده قرار می دهند(Ibid).
از نظر وی موضوعی که در تفاسیر کلاسیک و مدرن،به گونه ای که در این تحقیق مورد بحث قرار گرفت، مورد توجه قرار نمی گیرد ناقص یا معیوب بودن کلمه یا متن[قرآن] است،چیزی که در انتقال متون مقدس اتفاق می افتد.مک اولیف می نویسد:« آنها با تئوری هایی درباره اقتباس فرهنگی[قرآن از عصر جاهلی] یا تاثیر فرا اسلامی، خود را درگیر نمی سازند. آن دسته از فقرات قرآنی که نسخه هایی از روایات عهدینی را تکرار می کنند، توسط آنها مورد بررسی قرار نمی گیرد تا انتقال احتمالی آن ها به قرآن و شکل دهی گوناگون به آنها مشخص شود. در واقع، بسیاری از پرسش هایی که مربوط به روش نقد تاریخی محقق عهدینی است برای همتای قرآنی اومطرح نشده یا کفر آمیز است. البته این بدان معنا نیست که کسی چنین پرسش هایی در مورد قرآن مطرح نکرده است لا اقل محققان غربی در یک قرن اخیر این گونه متدلوژی را درباره قرآن به کار گرفته اند،....در پنجاه سال اخیر نمونه هایی از این رویکرد در جهان اسلام منتشر شده است.»(Ibid: 30-31).
عدم توجه به به بحث ارتباط قرآن و فرهنگ جاهلی و فرهنگ غیر اسلامی و مباحث تطبیقی بین عهدین و قرآن و نیز نقد تاریخی قرآن از جمله مباحثی است که طرح آن به گونه ای که در ذهن مک اولیف بوده است از ویژگی های پژوهش های مربوط به دوران معاصر است و قیاس آن با دوره کلاسیک صحیح نیست. در دوران مدرن نیز کم نیستند مفسرانی که به نوعی به مباحث یادشده پرداخته و یا شبهات برخاسته از این گونه مباحث را پاسخ داده اند( برای نمونه نک به تفاسیر المیزان و المنار ).
3.رویکردهای تفسیری جدید:
مک اولیف در مقاله «Reading the Quran With Fidelity and Freedom» تحت عنوان « صداهای تفسیری جدید» به بررسی رویکردهای تفسیری جدید پرداخته است. البته این رویکردهای جدید عمدتا مربوط به روشنفکرانی است که در دهه های اخیر در میان مسلمانان ظهور نموده اند و بعضا دیدگاه هایی متفاوت با نظرات تفسیری معمول و مرسوم دارند. وی می نویسد:« محصولات تفسیرهای مدرن مربوط به قرن اخیر بیشتر در جغرافیای سنتی اسلام یعنی خاورمیانه، شمال آفریقا و جنوب آسیا تحقق یافته اند. در هر صورت،دهه آخر قرن بیستم و سال های اولیه هزاره جدید شاهد تغییر قابل توجهی بوده است.«صداهای تفسیری» مهم از قسمت های جدیدتر جهان اسلام ظهور یافته اند. آنها از مناطقی چون جنوب شرق آسیا و جنوب صحرا در آفریقا برخاسته اند،مناطقی که برای مدتی طولانی مسلمان نشین بوده اند و پیرامون نواحی مرکزی اسلام ظاهر شده و از مراکز مقدسی چون مکه و مدینه روشنی می گرفته اند. مدت زمانی نه چندان طولانی است که شکل آموزشی نخبگان فکری مسلمان فقط در شهرهای دانشگاهی چون قاهره،دمشق،ریاض،کازابلانکا و قم به وقوع نمی پیوندد.[بلکه] این موضوع در شهرهای دانشگاهی دیگری مانند شیکاگو،برلین،جاکارتا،کیپ تاون و جنوا نیز حادث می شود.گرچه یک نسل پیش، صداهای تفسیری جدید مسلمانان مهاجر معمولا مربوط به مهاجران کشورهای بزرگ اسلامی بود،اما نسل بعدی آنان- صداهای برجسته رو به تزاید امروز- اغلب فرزندان یا نوه های همان مهاجران پیشین یا بزرگسالانی هستند که[به تازگی] به اسلام گرویده اند.»(Mc Auliffe, 2004: 623). مک اولیف ظهور این صداهای تفسیری جدید را از حیث جغرافیایی منحصر در کشورهای اسلامی ندانسته و معتقد است با ظهور متفکران و رویکردهای جدید مرکز ثقل تفکر اسلامی در حال تغییر است:« کاملا روشن است که مرکز ثقل فکری جهان اسلام در حال تغییر است. شاید دقیق تر این باشد که بگوییم مرکز ثقل جهان اسلام که مدت زمانی طولانی در سرزمین های اصلی اسلامی،در خاورمیانه و شمال آفریقا، بوده است در حال تکثیر به چندین مرکز[ خصوصا در کشورهای اروپایی و آمریکایی] است.»(Ibid: 624).
او در ادامه مقاله مذکور به معرفی اجمالی کسانی چون «محمد آرکون»، «طارق رمضان»،«فرید اسحاق» پرداخته و به ویژگی های تفسیر و برداشت آنان از قرآن می پردازد. طرح آرکون یک هرمنوتیک مبتنی بر هماهنگی محدوده باز تعریف شونده و مفهوم سازی جدید از «پدیده قرآن» از خلال هرمنوتیک معاصر و تحقیقات علوم اجتماعی است. رمضان، در تداوم فقه کلاسیک،طرح خود در مورد اصول جهانی اسلام را بر اساس دو بنیاد قرآن و سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله بنا می نهد. حرکت نخست او بازتعریف و طرح نو معماری علوم اسلامی،اعم از تفسیری و فقهی است. هدف وی آن است که نشان دهد غنا و تنوع روش های فکری و تحلیلی اسلام، منابع لازم برای بنای راه حل های ریشه ای و در عین حال درست در قبال مشکلات عصر حاضر را به مسلمانان معاصر عرضه می کند. اصول هرمنوتیکی فرید اسحاق نیز با اندیشه های فلسفی شخصیت هایی چون «گادامر» و«بولتمان» نیز که مبحث تحقیقات مدرن در باب کتاب مقدس را سامان داده اند،مرتبط می شود.اسحاق، هرمنوتیک متعادل خود را در شناختی مبتنی بر اینکه وحی قرآنی هم در وضع خاص نازل شده وهم تدریجی بوده است، بنیاد می نهد(Ibid:625-630).
مطلب مهم در بررسی مراحل تفسیر و رویکردهای جدید تفسیری آن است که مک اولیف تفسیر کلاسیک قرآن را ،هر چند آثار مهم و بسیار قابل توجهی از خود برجای گذاشت است، برای عصر حاضر مفید نمی داند. او می نویسد:« مجددا باید گفت پی گیری سنت تفسیری کلاسیک ارزشی ندارد »(Ibid :628).
بررسی و نقد:
این مطلب که صداهای تفسیری جدیدی ظهور یافته اند ،غیر قابل انکار است،لکن پذیرش لا اقل برخی از آنان از سوی مراکز اصیل اسلامی همواره با طرد و انکار روبرو شده است و در واقع چنین دیدگاه هایی جایی در افکار عموم مسلمانان نداشته است. البته این سخن که اکتفا به تفسیر کلاسیک برای عصر حاضر کفایت نمی کند ،به طور کلی سخن درستی است.
4.علوم تفسیری:
پروفسور مک اولیف علوم تفسیری را از رهگذر مقایسه دو کتاب مهم علوم قرآنی یعنی «البرهان» و «الاتقان» در مقاله ای تحت عنوان «Quranic Sciences» مورد تحلیل قرار داده است:« اهمیت موفقیت سیوطی در ساماندهی کتاب زمانی بهتر درک می شود که با کتاب پیش از خود،البرهان زرکشی،که در مقدمه الاتقان توسط سیوطی ستوده شده است، مقایسه شود.هرچند زرکشی به اکثر موضوعات متفرد به گونه ای یکسان پرداخته است اما ساختار متنی یکدستی در آن به چشم نمی خورد.البرهان که در مقایسه با 80 فصل الاتقان دارای 47 فصل است شامل برخی دسته بندی های پی در پی می باشد. به عنوان نمونه فصول 16-20 بسیاری از مباحثی را که سیوطی در فصولی که من با عنوان «واژه و ریخت شناسی» توصیف کرده ام،بررسی کرده است. دیگر دسته بندی قابل تشخیص شامل محتویاتی است که من در کتاب سیوطی عنوان فرعی «فصاحت و بلاغت» به آن داده ام. البرهان برای بیشتر قسمت ها 47 موضوع را به صورت متوالی ارائه کرده ودغدغه زیادی در مورد ترتیب یا ارتباط آنها با یکدیگر ندارد. البته باید توجه داشت که عناوین فصول در دو اثر با یکدیگر یکسان نیستند،به عبارت دیگر برخی موضوعات در الاتقان ذیل عنوان مستقلی آمده در حالی که در البرهان به عنوان یک عنوان فرعی مطرح گردیده است و بالعکس.»(McAuliffe, 2006: 406).
مک اولیف در ادامه مطالب مقاله مذکور به مباحث مختلف مطروحه در علوم قرآنی و تفسیری پرداخته و با استفاده از مطالب دو کتاب یاد شده،ضمن مقایسه جالب توجهی از محتویات و روش نگارش آنها، در مورد مطالب گوناگونی چون وحی و انواع آن، نسخ و غیره اطلاعات مفیدی،خصوصا برای مخاطب غربی، به دست می دهد.
5. نتایج:
1. مک اولیف قرآن را ازجهت متنی کتابی قدرتمند و تأثیر گزار می داند ولی از حیث سندی اشکالاتی را مطرح ساخته است . این اشکالات عبارتند از: عدم جمع قرآن در زمان حیات پیامبر و موقوف بودن اعتبار قرآن بر احادیث. این هر دو اشکال مخالف دلایل قطعی است و قرآن در زمان حیات رسول خدا تدوین شده و از آنجا که نقل متواتر است از اعتبار کامل برخوردار است.
2. مک اولیف تاریخ تفسیر قرآن کریم را به سه دوره تکوین،کلاسیک و مدرن تقسیم نموده است. عمده ترین اشکال وی در این تحلیل آن است که در معرفی مهم ترین مفسرین دوره صحابه از نام حضرت علی علیه السلام غفلت ورزیده است، حال آنکه به اذعان و اعتراف شخص معتصبی چون ذهبی، آن حضرت «صدر المفسرین» بوده است.
3. او تفسیر دوران مدرن را تداوم همان دوره کلاسیک البته توأم با تغییراتی می داند، که ظهور صداهای تفسیری جدید از مهم ترین مشخصات آن است. البته ظهور این صداهای تفسیری نمی تواند به معنای آن باشد که از سوی مراکز اصیل اسلامی به رسمیت شناخته شود.
کتابشناسی:
الف. لاتین:
- Jane Dammen McAuliffe, Exegetical Sciences, in Rippin, A. (Ed.). (2006). The Blackwell companion to the Quran. London: Blackwell.(pp. 403-420).
- Jane Dammen McAuliffe, an Introduction to Medival Interpretation of the Quran, in McAuliffe, J.D., & Walfish, B.D., & Goering, J.W. (Eds.). (2003). With Reverence for the Word: Medieval Scriptural Exegesis in Judaism, Christianity, and Islam. New York: Oxford University Press.
- Jane Dammen McAuliffe, (2003). The persistent power of the Quran. In Proceedings of the American Philosophical Society, Vol. 147, No. 4 : 339-346.
- Jane Dammen McAuliffe, Reading the Quran With Fidelity and Freedom, in Journal of the American Academy of Religion, September 2005, Vol. 73, No. 3, pp.615-635 .
- Jane Dammen McAuliffe(2007), Quranic Christians, Cambridge University press: New York.
ب. فارسی و عربی:
- خوئى، سید ابوالقاسم(بی تا)، البیان فی تفسیر القرآن،بی چا،قم، موسسة احیاء آثار الامام الخوئى.
- معرفت، محمد هادى(1382ش)، تاریخ قرآن،چاپ پنجم، تهران، نشر سمت.
- ابوالفتوح رازى، حسین بن على(1408ق)، روض الجنان و روح الجنان فى تفسیرالقرآن، تحقیق: دکتر محمد جعفر یاحقى- دکتر محمد مهدى ناصح،بی جا،مشهد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى.
- ذهبی،محمد حسین(بی تا)، التفسیر و المفسرون،بی چا، بیروت،دار احیاء التراث العربی.
- سیوطی، جلال الدین(1421ق)،الاتقان فی علوم القرآن،چاپ دوم، بیروت،دارالکتب العربی.
- صدوق ، علی بن الحسین بن بابویه(1378ق)، عیون اخبار الرضا-علیه السلام-، بی چا ،بی جا،انتشارات جهان.
- طبرسى، فضل بن حسن.(1372ش). مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ، بی چا ،تهران، انتشارات ناصر خسرو.
- طوسى، محمد بن حسن(بی تا)، التبیان فى تفسیر القرآن، بیروت،بی چا، دار احیاء التراث العربى.
- کلینی،محمد بن یعقوب(1365ش)،الکافی، تهران، بی چا،تهران،دارالکتب الاسلامیه.
- مجلسی،محمدباقر، (1404 ق)،بحارالانوار،بی چا،بیروت ،موسسه الوفاء.
- معرفت،محمد هادی(1415ق)، التمهید فی علوم القرآن،چاپ دوم، قم، مؤسسة النشر الاسلامى.
- مکارم شیرازی،ناصر(1384ش)،نهج البلاغه،چاپ اول،قم، انتشارات مدرسه الامام علی بن ابیطالب(ع).