ماه رمضان شمسی!؟
چند سالی است که ماه مبارک رمضان به ماه های گرم سال منتقل شده است و روزه داران باید علاوه بر گرمای زیاد، بلندی این روزها را نیز متحمّل شوند، به ویژه روزه داران کشورهایی که چیزی حدود بیست ساعت باید از خوردن و آشامیدن امساک نمایند.
این موضوع، بستر مباحث به اصطلاح روشنفکر مآبانه ای در مورد ماه رمضان شده است:
« ...شاید راه حل رادیکال و اصلی این باشد که ما دو ماه ذی الحجه و رمضان را در تقویم قمری ثابت کنیم؛ به طوری که اینها همواره در فصول معینی رخ بدهند،... حقیقت این است که در زمان خود پیامبر علیه السلام عرب ها یک سیستمی پدید آورده بودند شبیه سیستم کبیسه ای که ما در سیستم شمسی داریم. چون آنها هم به این کار لازم داشتند؛ آنها نیز می خواستند در پاره ای از ماه ها با هم نجنگند و به تجارت بپردازند. اینها حساب کرده بودند که ماه قمری ده روز یا یازده روز از ماه شمسی کمتر است، بنابراین سال قمری هر سه سالی یک ماه از سال شمسی عقب می افتد؛ اینها هر سه سالی یک ماه اضافه می کردند و سال قمری 13 ماه می شد و به این ترتیب ماه ها فیکس(ثابت) می شد. و مثلا ماه ربیع در همان بهار واقع می شد و بدین ترتیب اموراتشان را می گذراندند.... پیامبر اسلام این رسم را برانداخت. این همانی است که در قرآن به آن «نسیء» گفته می شود، «نسیء» تقریبا معادل مفهوم «نسیه» است، یعنی یک نقدی را نسیه کنیم. در قرآن این کار منع شده است:« إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْر...» و گفته شده است که تعداد ماه ها در نزد خدا دوازده تا است:« إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُم...» یعنی سیزده ماهش نکنید! آن سنت کبیسه را خدا بر انداخت. پیامبر در حجه الوداع نیز به این موضوع اشاره کرد. از آن به بعد بود که تقویم عرب ها که شمسی قمری بود کاملا قمری شد... . حرف بنده این است که قرآن سیزده ماه را صریحاً نهی کرده است و از جهتی ماه ذی الحجه و رمضان جنبه هویتی دارند؛ یعنی طوری است که همه مسلمان ها باید در آن ایام به روزه بپردازند یا به حج بروند و اینها را از جهت زمانی نمی توان به دلخواه افراد واگذاشت، تنها کاری که می توانیم بکنیم این است که این ماه ها را فیکس کنیم... ما می توانیم این دو ماه را ثابت نگه داریم و شروع و پایان آن هم با رؤیت هلال باشد؛ اما ماه های دیگر قمری را که هیچ اهمیت دینی ندارند به جای 29 روزه 30 روزه و گاهی 31 روزه کنیم، تا این سال همان 365 روز شود! و آن دو ماه هم در فصل ویژه ای جایشان ثابت بماند و مسلمانان روزه نیز بگیرند و از آسیب و کلفَت روزهای گرم و بلند تابستان هم مصون بمانند؛ این چیزی است که توافق جمیع فرق اسلامی را نیاز دارد... .»
بررسی و نقد:
دیدگاه فوق به طور خلاصه از مشکلات زیر رنج می برد:
1- آیات مورد استناد گوینده آیات 36 و 37 سوره توبه می باشد و ترتیب آنها در سوره برخلاف اشاره وی، ابتدا به تعداد ماه ها و سپس به موضوع «نسیء» است:
إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِی کِتابِ اللَّهِ یَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ فَلا تَظْلِمُوا فِیهِنَّ أَنْفُسَکُمْ وَ قاتِلُوا الْمُشْرِکِینَ کَافَّةً کَما یُقاتِلُونَکُمْ کَافَّةً وَ اعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ مَعَ الْمُتَّقِینَ (36) إِنَّمَا النَّسِیءُ زِیادَةٌ فِی الْکُفْرِ یُضَلُّ بِهِ الَّذِینَ کَفَرُوا یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ زُیِّنَ لَهُمْ سُوءُ أَعْمالِهِمْ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکافِرِینَ (37)
تعداد ماهها نزد خداوند در کتاب الهى، از آن روز که آسمانها و زمین را آفریده، دوازده ماه است که چهار ماه از آن، ماه حرام است (و جنگ در آن ممنوع مىباشد.) این، آیین ثابت و پابرجا (ى الهى) است! بنا بر این، در این ماهها به خود ستم نکنید (و از هر گونه خونریزى بپرهیزید)! و (به هنگام نبرد) با مشرکان، دسته جمعى پیکار کنید، همان گونه که آنها دسته جمعى با شما پیکار مىکنند و بدانید خداوند با پرهیزگاران است! (36)
نسىء [جا به جا کردن و تأخیر ماههاى حرام]، افزایشى در کفر (مشرکان) است که با آن، کافران گمراه مىشوند یک سال، آن را حلال، و سال دیگر آن را حرام مى کنند، تا به مقدار ماههایى که خداوند تحریم کرده بشود (و عدد چهار ماه، به پندارشان تکمیل گردد) و به این ترتیب، آنچه را خدا حرام کرده، حلال بشمرند. اعمال زشتشان در نظرشان زیبا جلوه داده شده و خداوند جمعیّت کافران را هدایت نمىکند.
بنابراین، نسیء فقط با افزودن یک ماه به دوازده ماه قمری تحقق نمی یابد و با توجه به سیاق آیات صورت های روشن دیگری نیز دارد که در پی خواهد آمد.
صرفنظر از آنکه سبب نزول آیات فوق آن چیزی باشد که گوینده فوق گفته یا چیز دیگر، دایره مفهومی «نسیء»، چنانکه خواهد آمد، با توجّه به خود آیات بیشتر از مطلب مذکور بوده و حد اقل شامل هر گونه جابجایی و به تاخیر انداختن ماه های حرام بوده و طبعا طرح قائل محترم را نیز در بر می گیرد.
2- «نسیء» از حیث لغوی از کلمه «النّسء» به معنای تاخیر زمانی است( خلیل بن احمد، العین، ج 7 : ص 305 ؛ راغب اصفهانی، مفردات: ص 804 ؛ ابن منظور، لسان العرب، ج1 : ص 166). و به هرگونه تاخیر و جابجایی اشاره دارد، نه فقط افزودن و کاستن ماه ها!
3- «نسیء» ،از جهت توصیفی، به دلایل زیر شامل ثابت نگه داشتن ماه های رمضان و ذی الحجه نیز می شود.:
الف-آن چرا که آیه 37 با عنوان «نسیء» تحریم می کند و زیادت در کفر می داند به قرینه « یُحِلُّونَهُ عاماً وَ یُحَرِّمُونَهُ عاماً لِیُواطِؤُا عِدَّةَ ما حَرَّمَ اللَّهُ فَیُحِلُّوا ما حَرَّمَ اللَّهُ »جابجایی ماه های حرام است. اعراب جاهلی به منظور تداوم جنگ یا تجارت و یا هر امر دیگری که منجر به حفظ منافع مادی و دنیوی شان می شد دست به جابجایی ماه های حرام می زدند. بنابراین جابجایی ماه های حرام به هر منظوری از مصادیق نسیء به شمار می رود. ثابت نگه داشتن ذو الحجه نسیء است و ثابت نگه داشتن ماه رمضان نیز، هرچند که خود، ماه حرام نیست، چون روال معمول سال قمری را به هم زده و ماه های حرام را جابجا می کند، از مصادیق بارز نسیء است.
ب- مبنای پذیرفته شده در تقویم مذکور در آیات فوق؛ بدون هیچ تردیدی مبنای قمری است و غرض شارع آن بوده است که ماه های قمری با همان ترتیب مرسوم از محرم تا ذو الحجّه در جریان باشند. در زمان تشریع چنین حکمی فصلی به نام تابستان و گرمای آن وجود داشته! و تابستان از مسائل مستحدثه(نوظهور) به شمار نمی رود! و هم شارع و هم مردم نسبت به سختی حجّ و روزه آن واقف بوده اند. بنابراین ترسیم چنین تقویمی با وقوف کامل نسبت به این موضوع اتفاق افتاده است و موضوع مورد بحث چیزی نیست که در آن زمان مطرح نبوده باشد .جهت و شأن صدور روایاتی که برای صوم تابستان فضایل بزرگ و بی شمار ذکر نموده اند همین بوده است( برای نمونه رک: کافی، ج4 ، صص 64 و 65 ؛ مستدرک الوسائل، ج7 : ص 504).
بنابراین خداوند متعال تنها صریحاً از سیزده ماه و افزایش ماه ها یا کاهش آنها نهی نفرموده بلکه صراحتاً از جابجایی ماه های حرام نیز شدیداً نهی فرموده است.
4- سنّت پیامبر عظیم الشأن و سیره اهل بیت ایشان، به حکم اینکه قرینه منفصل فهم و تفسیر قرآن به شمار می رود، بر ترتیب و گردش ماه های قمری از محرم تا ذوالحجه دلالت و تاکید دارد و چنین ترتیبی نیز از حیث شرعی موضوعیت داشته و مهم شمرده شده است. بنابراین برخلاف زعم قائل فوق ماه های دیگر فاقد ارزش دینی نیستند و روایات فراوانی در مورد آنها نیز وارد شده است. فضایل دینی ماه هایی چون رجب و شعبان هر چند همپایه رمضان و ذوالحجه نشود، حتی بر عوام مردم نیز پوشیده نیست.
در پایان ذکر این نکته لازم است که خداوند متعال علاوه بر مقرر داشتن پاداش هایی بزرگ برای این اعمال عبادی، به کسانی که قادر به انجام ابن عبادات نیستند توجه فرموده و عذر آنان را نیز پذیرفته است( کسانی که به هر دلیل توان و استطاعت ندارند مانند، بیماران و سالخوردگان).