النجم

بسم الله الرحمن الرحیم والنجم اذا هوی ما ضل صاحبکم و ما غوی وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی

النجم

بسم الله الرحمن الرحیم والنجم اذا هوی ما ضل صاحبکم و ما غوی وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی

النجم

تارنمایی برای طرح مباحث وحیانی و عقلانی

 

بحث از «کنش های گفتاری»(speech acts) یکی از مباحث مهم فلسفه زبان و شاخه ای از زبانشناسی به نام کاربرد شناسی(pragmatics) است.

کنش های گفتاری به پنج قسم یا مرحله تقسیم می شوند:

1-اعلان یا خبر(تغییر در موقعیت از رهگذراعلان رسمی یک خبر یا مطلب)

2-تعریف و توصیف(بیان عقیده گوینده)

3-بیان و اظهار(نشان دهنده احساسات گوینده).

4-پیشنهاد و دستور(توقع از شنونده برای انجام کاری و الزام و ترغیب شنونده برای انجام کاری).

5-تعهد(تعهد گوینده برای انجام کار یا وقوع امری)

کنش های گفتاری در سه بخش «کنش گفتار»، «کنش ضمن گفتار» و «کنش بعد گفتار» به ترتیب به بررسی (۱)پاره گفتاری که بر اساس قواعد یک زبان تنظیم شده (۲)با کارکرد خاصی (۳) به منظور تاثیر گذاری خاصی در مخاطب ایجاد شده است، می پردازد.

سخنان رهبر معظم انقلاب با توجه به اقسام «کنش های گفتاری» شامل هر پنج قسم یا پنج مرحله به ترتیب زیر می باشد:

 

اعلان و خبر

ایشان در این بخش به طور جدی خبر از یک حمله تمام عیار توسط دشمن می دهند:

«جبهه‌ی دشمن امروز دست زده به یک تهاجم ترکیبی؛ یعنی جنبه‌ی اقتصادی، جنبه‌ی سیاسی، جنبه‌ی امنیتی، جنبه‌ی رسانه‌ای و جنبه‌ی دیپلماسی در آن هست... .امروز سیاست قطعی رسانه‌های معاند جمهوری اسلامی و معاند اسلام این است که واقعیت ها را تحریف کنند. مثلا:چهره‌ی زشت و فاسد رژیم طاغوت را بزک می کنند.چهره‌ی انقلاب را، چهره‌ی امام را، فعالیت‌های این چهل سال را مخدوش کنند.از پیشرفت ها، نقاط مثبت، نقاط قوت، نشانه‌ای در این مجموعه‌ی امپراتوری رسانه‌ای غرب شما مشاهده نمی کنید.متقابلاً یک نقطه ضعف کوچک را صد برابر بزرگ می کنند و نشان می دهند.»

این کنش معطوف به تغییر موقعیت از رهگذر آگاه سازی رسمی است، تغییر موقعیت از حالت سکون یا کم فعالیتی به حالت #جهاد_تبیین و #جهاد_ترکیبی.

 

تعریف و توصیف

سخنان بخش قبلی علاوه بر خبر، توصیف و بیان عقیده گوینده نیز هست. توصیفی از صحنه تهاجمی که دشمن مشغول آن است. مهمترین وجه توصیف نیز «تهاجم ترکیبی» خصوصا «تهاجم رسانه ای» است. گوینده با استعمال عبارت «سیاست قطعی رسانه ای معاند» عقیده یقینی خود در مورد تهاجم دشمن و توهمی نبودن هجمه و حمله را ابراز می کند.

عقید گوینده در مورد جبهه خودی و توصیف او از این جبهه در این صحنه تقابل نیز چنین است:

«ما هم در مقابل بایستی حرکتمان ترکیبی باشد؛ از همه جهت بایستی تلاش کنیم. البته دفاع باید بکنیم اما همیشه در موضع دفاعی نمی‌توانیم بمانیم؛ این را باید توجه داشت....دشمن تهاجم میکند، ما هم باید تهاجم داشته باشیم؛ در زمینه‌های مختلف.»

بیان و اظهار

احساسات و حالت های روحی گوینده حکیم با توجه به واژگان و عبارات استعمال شده چنین است:

۱. حساسیت و ادراک فوق العاده نسبت به حرکت دشمن.

۲. اقتدار روحی

«دشمن تهاجم می کند ما هم باید تهاجم داشته باشیم در زمینه های مختلف.»

بیانات گوینده در عین واقع بینی خالی از انفعال بوده و کاملا در مقام فعال متهاجم نسبت به مهاجم است.

 

۳.نشاط.

گوینده با وجود سالخوردگی مملو از نشاط روحی است و این نشاط در بیان او آشکار است. کاربرد واژه و عبارت هایی چون«پیشرفت»، «نقاط مثبت»، «نقاط قوت»، «حماسه» در مورد انقلاب و کشور و‌ نیز «ما هم باید تهاجم داشته باشیم» و «از گذشته هم بهتر ان شاء الله به توفیق الهی حرکت خواهیم کرد.» به روشنی دال بر این مطلب است.

نشانه هایی چون لبخندها و لحن گوینده، بروز این نشاط و همچنین اقتدار روحی را دو چندان می کند.

۴. امید

امید به پیروزی و غلبه بر مشکلات در کلام گوینده برجسته است:

«از گذشته هم بهتر ان‌ شاءاللّه به توفیق الهی حرکت خواهیم کرد و پیش خواهیم رفت و دشمن ناکام خواهد شد.»

دستور یا پیشنهاد

فرمان ایشان با استفاده از کلماتی چون«فریضه»،«قطعی»،«فوری»و «باید» در سیاق متناسب خود کاملا لازم الاجرا است.

«جهاد تبیین یک فریضه‌ی قطعی و فوری است.»

«دشمن تهاجم می کند ما هم باید تهاجم داشته باشیم در زمینه های مختلف.»

 

تعهد

کلام گوینده بصیر متعهد است که در صورت شناخت صحنه نبرد و عمل به وظایف، پیروزی ما و شکست دشمن محقق خواهد شد.

«از گذشته هم بهتر ان‌شاءاللّه به توفیق الهی حرکت خواهیم کرد و پیش خواهیم رفت و دشمن ناکام خواهد شد. منتها باید هرکدام وظیفه‌ی خودمان را در هر بخشی بدانیم.»

تقریر سخنان رهبر معظم انقلاب بر اساس بخش های مختلف «کنش های گفتاری»(شامل کنش گفتار،کنش ضمن گفتار و کنش بعد گفتار) از این قرار است:

گفتار رهبر و امام جامعه منطبق بر قواعد زبانی، به روشنی و بدون ابهام بیان شده است.

کنش ضمن گفتار امام خبر و اگاه سازی، توصیف و تحلیل صحنه نبرد و امر و دستور قطعی نسبت به جهاد ترکیبی و جهاد تبیینی است.

 

کنش بعد گفتار مورد انتظار کلام ایشان نیز چنین است:

۱. در درجه اول ورود جدی مسوولان به میدان #جهاد_ترکیبی و #جهاد_تبیین مخصوصا متولیان رسانه اعم از رسانه ملی، فضای مجازی ، مطبوعات و هر کسی که منبر و رسانه ای دارد.

۲. ورود اهل فکر به عرصه #جهاد_ترکیبی و #جهاد_تبیین

۳. ورود همه کسانی که می توانند به عرصه #جهاد_تبیین وارد شده و منشأ اثر باشند.

«...به همین جهت است که «جهاد تبیین» یک فریضه است. «جهاد تبیین» یک فریضه‌ی قطعی و یک فریضه‌ی فوری است و هر کسی که میتواند[باید اقدام کند]؛ و حالا عرض خواهم کرد که مسئولین در این زمینه بیشتر...عرض کردم متولّیان رسانه‌ها در درجه‌ی اوّل مسئولند؛ چه رسانه‌ی ملّی و چه سایر رسانه‌های گوناگون، چه فضای مجازی، چه مجموعه‌ی مطبوعات، همه موظّفند در این زمینه وارد این میدان بشوند و هر کسی که یک مرکزی و منبری برای حرف زدن با افکار عمومی جامعه دارد، در این زمینه موظّف است... .دشمن تهاجم می کند، ما هم باید تهاجم داشته باشیم؛ در زمینه‌های مختلف؛ هم در زمینه‌های رسانه‌ای، هم در زمینه‌های اقتصادی، هم در زمینه‌های امنیّتی. اهل فکر در این زمینه‌ها مسئولند؛ کسانی که اهل فکرند، ‌اهل کار و اقدامند، بخصوص مسئولان، در هر کدام از این عرصه‌ها که میتوانند بایستی تلاش کنند.»

 

#جهاد_تبیین

#جهاد_ترکیبی

#کنش_های_گفتاری

بررسی روایات بیماری فراگیر(مرگ سپید) در عصر ظهور

پنجشنبه, ۲۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۹:۲۱ ب.ظ

 

بسم الله الرحمن الرحیم

آیا بین بیماری های فراگیر(مانند کرونا) و ظهور امام زمان(عج) رابطه ای وجود دارد؟در برخی روایات به وقوع برخی بیماری های گسترده و کشنده پیش از ظهور اشاره شده است. در این نوشتار به بررسی و تحلیل این روایات می پردازیم.

 

دو حدیث یکی از امیرالمومنین(ع) و دیگری از امام صادق(ع) به شیوع نوعی بیماری کشنده و فراگیر در آستانه ظهور حضرت حجت(ع) اشاره داشته و از آن به «مرگ سپید» تعبیر نموده اند.

حدیث اول

حدیث اول؛یعنی حدیث نقل شده از امیرالمومنین(ع)، توسّط نعمانی(م360) در کتاب «الغیبه» (ص277 و 278) و نیز شیخ مفید(م413) در کتاب «الارشاد»( ج‏2 ؛ ص372) وهمینطور شیخ طوسی(م460) در «الغیبه»(ص438) نقل شده است. پس از آنان نیز علی بن عیسی اربلی(م 692) در کتاب«کشف الغمه»(ج2/459) و در میان متاخّرین نیز علامه مجلسی(1110)در «بحار» (ج 52/ 211)از «الغیبه» شیخ طوسی به نقل این روایت پرداخته اند. بررسی اسناد این روایت بیانگر آن است که به دو طریق نقل شده است. یکی طریقی که نعمانی نقل کرده و دیگران با اندک تفاوتی (تصحیف ازدی به اودی) از او نقل نمودهاند و دیگری، طریقی که شیخ طوسی نقل کرده است.

بررسی سندی:

أَخْبَرَنَا عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ قَالَ أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَسَّانَ الرَّازِیّعَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ أَبِی الْبِلَادِعَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَعْلَمِ الْأَزْدِیِّ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ‏ قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع‏...

برخی از روایان و رجال این حدیث در هر دو طریق(مانند: عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ الْأَعْلَمِ الْأَزْدِیِّ یا الاودِیّ و پدرش در طریق نعمانی و مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی الْبِلَادِ در طریق شیخ ) مجهول(ناشناخته) یا مهمل و برخی (مانند: مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْکُوفِیِّ)ضعیف هستند. بنابراین سند حدیث ضعیف است.

متن روایت:

« بَیْنَ‏ یَدَیِ الْقَائِمِ مَوْتٌ‏ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْیَضُ وَ جَرَادٌ فِی حِینِهِ وَ جَرَادٌ فِی غَیْرِ حِینِهِ أَحْمَرُ کَالدَّمِ فَأَمَّا الْمَوْتُ الْأَحْمَرُ فَبِالسَّیْفِ وَ أَمَّا الْمَوْتُ الْأَبْیَضُ فَالطَّاعُونُ.»

ترجمه: پیش از ظهور قائم(عج)مرگی سپید و مرگی سرخ و [هجوم]ملخ هایی به رنگ خون، به هنگام و نابهنگام، روی می دهد. مرگ سرخ با شمشیر و مرگ سپید با طاعون است.

بررسی متن و دلالت آن با روایت بعدی مطرح خواهد شد.

 

حدیث دوّم

حدیث دوّم؛ یعنی حدیث نقل شده از امام صادق(ع)، از میان متقدّمین توسط شیخ صدوق(م 381) در کتاب «کمال الدین»( ج‏2 / ص655) نقل شده، علامه مجلسی نیز در بحار روایت را به نقل از کمال الدین آورده است(ط بیروت، ج‏52 / ص207).

بررسی سندی:

وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ[محمد بن الحسن ] عَنِ الْحُسَیْنِ بْنِ سَعِیدٍ عَنْ صَفْوَانَ بْنِ یَحْیَى عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ خَالِدٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یَقُولُ...

سند این حدیث صحیح است. راویان حدیث، همگی ثقه و امامی مذهب بود و سلسله راویان نیز متصل است.

متن حدیث:

قُدَّامَ الْقَائِمِ ع مَوْتَانِ مَوْتٌ‏ أَحْمَرُ وَ مَوْتٌ أَبْیَضُ حَتَّى یَذْهَبَ مِنْ کُلِّ سَبْعَةٍ خَمْسَةٌ فَالْمَوْتُ الْأَحْمَرُ السَّیْفُ وَ الْمَوْتُ الْأَبْیَضُ الطَّاعُونُ.

ترجمه:

سلیمان بن خالد گوید:از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مى‌فرمود:پیش از قیام قائم علیه السّلام دو مرگ و میر عمومى رخ دهد، یکى مرگ سرخ و دیگر مرگ سپید،تا به غایتى که از هر هفت تن پنج تن برود.مرگ سرخ با شمشیر و مرگ سپید با طاعون است.

تحلیل سند احادیث ذکر شده:

صحت سند روایت دوم به نوعی ضعف سند روایت اول را جبران می کند و به طور کلی از حیث سند، موضوع مرگ سپید و مرگ سرخ را می توان پذیرفت. در ادامه دلالت روایات یاد شده و محتوای آنها را مورد بررسی قرار می دهیم.

بررسی دلالی(محتوایی) روایات

در بررسی دلالت و محتوای روایات یاد شده نکات زیر قابل توجه است:

  1. واژه های «بین یدی» و «قُدّام» به معنای قبل و پیش می باشد. از نظر زمانی به هیچ وجه نمی توان مشخص کرد این قبل و پیش بودن چه قدر طول می کشد. خصوصا آنکه اگر توجه کنیم در برخی از روایات سقوط خلافت بنی عباس از علائم پیش از ظهور معرفی شده، حال آنکه چندین قرن از سقوط گذشته است(دقت کنید).
  2. در روایت دوم میزان مرگ و میر ناشی از دو مرگ سرخ و سپید 5 نفر از 7 نفر ؛ یعنی بیش از 70 درصد از جمعیت جهان ذکر شده است! پذیرش این موضوع البته با دشواری هایی همراه است ولی امکان وقوع آن منتفی نیست. آمار درگذشتگان میلیونی ناشی از شیوع بیماری های مهلک و نیز جنگ های خونین مانند جنگ جهان دوم(که به تنهایی حداقل چهل و پنج میلیون کشته بر جای گذاشت) در طول تاریخ از استبعاد این موضوع می کاهد. خصوصا اگر این دو عامل با یکدیگر همراه شوند.

البته این استبعاد را شاید بتوان اینگونه نیز رفع و توجیه کرد که در روایات به بازه زمانی این اتفاق اشاره نشده و و وقوع چنین اتفاقی ممکن است در یک بازه زمانی طولانی مد نظر باشد.

  1. مصداق مرگ سپید در این روایت «طاعون» معرفی شده است. طاعون در اصطلاح آن زمان با طاعون مصطلح در پزشکی معاصر و جدید متفاوت است. طاعون از نظر لغوی معادل «وبا» و به معنای بیماری عام و فراگیر آمده است(رک: ابن منظور در لسان العرب،ج13،ص267 ؛ خلیل بن احمد در العین، ج8،ص 418.( بنابراین طاعون قابل اطلاق بر هر بیماری مسری، فراگیر و کشنده می تواند باشد.
  2. متن روایات از اشاره دقیق به زمانی خاص ساکت است، به همین دلیل در مواجهه با بیماری های فراگیر نمی توان دست به تطبیق زد و آن بیماری را از علایم حتمی و قطعی ظهور تلقی نمود.
  3. باید توجّه داشت که غایت اصلی صدور چنین روایاتی از معصومین بیان علایم و نشانه ها نیست، هر چند که بیان نشانه ها نیز مد نظر باشد، بلکه ایجاد آمادگی و بصیرت در شیعیان در همه شرایط است. به دیگر سخن، هدف اصلی آن است که پیروان مکتب اهل بیت(ع) در سخت ترین شرایط نیز آمادگی انجام وظایف خود را داشته باشند و هیچ چیز انتظار واقعی و نصرت به امام عصر علیه السلام را تحت الشعاع خود قرار ندهد و امید در بدترین شرایط نیز تبدیل با یاس و نا امیدی نشود.
  4. از سوی دیگر سنت ابتلاء، مومنان را به درجات والای پختگی، اخلاص و آمادگی خواهد رساند. به عبارت دیگر چنین تهدیدهایی، با اکسیر بصیرت و ایمان قابل تبدیل به فرصت های تاریخ ساز خواهد بود. رشد عیار انسانیت ما همان چیزی است که رکن ظهور حضرت صاحب الامر محسوب می شود.

حاصل سخن اینکه:

بنا براین در مواجهه با چنین رویدادهایی به جای تطبیق شتابزده و بی ثمر یا کم ثمر یا مضر، بسیار ضروری است که غایت اصلی ابتلاء الهی و کلام  معصومان علیه السلام که  همان تقویت ایمان، بصیرت و آمادگی است مد نظر قرار گیرد. اینها عوامل یا صفاتی هستند که موجب تعجیل در ظهور می شوند و این مطلوب خداوند سبحان و پیامبر عظیم الشان و خاندان مطهر ایشان است.

کرونا و امثال کرونا را، بدون آنکه به دنبال جذب بلا باشیم و با حفظ همه شرایط عقلی و عقلایی، بهتر است «محمل» ، «وجه حاجت» و «رساننده» به مقصود تلقی کنیم . چنین نگاهی ما را به هر آنچه می خواهیم خواهد رساند؛ «چون که صد آمد، نود هم پیش ماست!»

بسیار شایسته است که جامعه ما در شرایط کنونی که همه جهان با ویروس کرونا درگیر شده است، باتعمیق معرفت و ایمان و استقامت و پایداری و پرورش بیشتر ویژگی های اخلاقی و انسانی، مانند همیشه پیشتاز حرکت به سوی ظهور امام زمان علیه السلام باشد.

اَللّهُمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَیْکَ فى دَوْلَةٍ کَریمَةٍ : تُعِزُّ بِهَا الاِْسْلامَ وَاَهْلَهُ ، وَتُذِلُّ بِهَا النِّفاقَ وَاَهْلَهُ ، وَتَجْعَلُنا فیها مِنَ الدُّعاةِ اِلى طاعَتِکَ ، وَالْقادَةِ اِلى سَبیلِکَ ، وَتَرْزُقُنا بِها کَرامَةَ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ !

 

 

-----------------------------------------------------------------

 

ما را در پیام رسان ایتا دنبال کنید:

@Alnnajm

 

 

 

نسیم حیات(1)- شرح حدیث

چهارشنبه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۹، ۱۱:۵۸ ق.ظ

 

                           

 

حق نماز چیست؟

🔰امام علی بن الحسین زین العابدین(ع):

«فَأَمَّا حَقُّ الصَّلَاةِ فَأَنْ تَعْلَمَ أَنَّهَا وِفَادَةٌ إِلَى اللَّهِ وَ أَنَّکَ قَائِمٌ بِهَا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ فَإِذَا عَلِمْتَ ذَلِکَ کُنْتَ خَلِیقاً أَنْ تَقُومَ فِیهَا مَقَامَ الذَّلِیلِ الرَّاغِبِ الرَّاهِبِ الْخَائِفِ الرَّاجِی الْمِسْکِینِ الْمُتَضَرِّعِ الْمُعَظِّمِ مَنْ قَامَ بَیْنَ یَدَیْهِ بِالسُّکُونِ وَ الْإِطْرَاقِ‏ وَ خُشُوعِ الْأَطْرَافِ وَ لِینِ الْجَنَاحِ وَ حُسْنِ الْمُنَاجَاةِ لَهُ فِی نَفْسِهِ وَ الطَّلَبِ إِلَیْهِ فِی فَکَاکِ رَقَبَتِکَ الَّتِی أَحَاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُکَ وَ اسْتَهْلَکَتْهَا ذُنُوبُکَ وَ لا قُوَّةَ إِلَّا بِالله.»
📚(تحف العقول /ص258)

حق نماز این است که بدانى ورود به محضر خداوند است و در آن حال نزدخداوند ایستاده ‏اى. چون این (نکته) را بدانى شایسته می شوی همچون بنده ‏اى مشتاق، بیمناک، ترسان، امیدوار، درمانده و زار بایستى، بنده‏اى که براى اداى احترام و تعظیم حق، با آرامش، سرافکندگى، افتادگى، تواضع کامل در محضر او ایستاده است و در دل با او به نیکی راز و نیاز دارد و آزادى جانش را که خطا بر آن احاطه کرده و گناه به هلاکتش کشیده را از او مى‏ خواهد، و لا قوة الا باللَّه‏.

 

✍️ شرح حدیث و نکات آن:

1-نماز حاضر شدن در محضر حضرت حقّ است، آن هم حضوری خاص. با توجه به اینکه عالم محضر عامّ خداست، بنابر این، این حضور در نماز خاص است و نماز، حضور  ویژه در نزد او است. نماز ملاقات اختصاصی هر بنده با معبود خویش است(دقت کنید).

2-فهم مطلب فوق؛ یعنی حضور ویژه در نزد خداوند سبحان بسیار اهمیت دارد و درک این حضور منشأ همه توفیقات است. از عبارت «کُنْتَ خَلِیقاً» پیداست که درک حضور، شایستگی های عجیبی در انسان ایجاد می کند. این شایستگی ها از قرار زیر است:

🔹درک کوچکی، حقارت و تهیدستی خود در مقابل خداوند.

🔹درک تهیدستی و فقر ذاتی، اشتیاق به سوی کمال و سرچشمه آن؛یعنی خداوند که کمال مطلق است ایجاد می کند. به همین خاطر هر چقدر درک ما از این تهیدستی بیشتر باشد، محبت و شوق ما به سرچشمه کمالات و زیبایی های بیشتر می شود.

🔹ترس مداوم از لغزش ها و گناهان که باعث نارضایتی و خشم خداوند و حرمان از تقرب به او می شود. (این ترس اصلاح کننده عیوب و رذایل است).

🔹امید به دستگیری و بخشش از جانب حضرت حق. (این امید ضامن عدم یأس از ادامه مسیر رشد و کمال است).

🔹درک در ماندگی خود  و زاری و گریه به درگاه خداوند.

🔹احترام و بزرگداشت خداوند متعال از رهگذر آرامش، سرافکندگى، افتادگى و  تواضع کامل در پیشگاه او.

🔹مناجات و رازگویی نیکو با خداوند. این نکته گویا اشاره به یکی از مهمترین اسرار باطنی نماز دارد که دست فهم ما از آن قاصر است، به ویژه آنکه  مناجات علاوه بر رازگویی، راز شنوی نیز هست(دقت کنید).

🔹طلب رستگاری از گناهان و معاصی.

 

-----------------------------------------------------------------

ما را در پیام رسان ایتا دنبال کنید:

@Alnnajm

@al_salat

 

 

🔹الهی! در سایه ولایت محمد و آل محمد نشسته ایم:
 «صلّ علی محمد و آ ل محمّد و اسمَع دعائی إذا دَعوتُک و اسمَع ندائی اذا نادَیتُکَ و أقبل عَلَیّ إذا ناجیتُک...»

                              
                                                                         

🔹اللهم صلّ علی محمّد و آل محمد
 
🔹الهی! فرمودی «ادعونی!»؛ دریافتم پیش از آ نکه بخوانمت، تو خوانده ای مرا! حال عجیبی است! تو به دنبال منی یا من به دنبال تو! طالب کیست؟ مطلوب کیست؟

🔹الهی! بشنو! قلبم تو را می خواند و زبانم چون نی می نالد!

🔹الهی! چه خوش است در حضور تو، دل به زبان آ ید و زبان از دل بر آید!

🔹معبود من! دیدم به اسم «سمیع» جلوه کرده ای، قلبم «داعی» و زبانم «مُنادی» شد!

🔹الهی! از کریمه «إنّ ربّی لسمیع الدّعا» فهمیدم آن که «سمیع» است، «مُقبل» نیز هست. من به اسم «سمیع» تو پناه بردم، به حق خودت، تو به اسم «مُقبل» دریابم!

🔹اللهم صلّ علی محمّد و آل محمد.

 

 

-----------------------------------------------------------------

ما را در پیام رسان ایتا دنبال کنید:

@Alnnajm

@al_salat

رکن تشیّع

شنبه, ۸ تیر ۱۳۹۸، ۰۱:۲۰ ب.ظ

اصلی ترین رکن  تشیع و مکتب اهل بیت(ع) که نقطه فارق این مکتب با مکتب خلفا به شمار می رود، مُقدّم داشتن فرد افضل و برتر بر خود و دیگران در عرصه های مختلف، به ویژه در  مدیریت است.
 
کسی که به ظاهر متعبّد و متنسّک است، ولی مانع حاکم شدن افضل و برتر می شود؛ ماهیت و حقیقت اش همان ماهیت خلفای غاصب است و به زودی با آنان محشور خواهد شد.

پاسخ به اتّهام ضدیّت و مخالفت قرآن با علم(2)

جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۴۴ ب.ظ

در بخش اوّل این مبحث در پاسخ به این اتهام که  منظور از « علم» درقرآن فقط علوم دینی نیست با استفاده از آیات قرآن کریم توضیحاتی ارائه و حقیقت مطلب روشن شد( رک: پاسخ به اتّهام ضدیّت و مخالفت قرآن با علم(1). وارد کننده اتّهام فوق برای تأیید دیدگاه ناصواب خویش به برخی روایات نیز استناد نموده و تلاش کرده است مدلول روایات را نیز به نفع برداشت ناقص خود مصادره نماید، در ادامه به بررسی روایات مورد استناد و نقد دیدگاه او می پردازیم:

اوّلین حدیث مورد استناد او، روایتی است که از  جلد اوّل کتاب التفسیر معروف به تفسیر عیاشی به صورت زیر نقل نموده است:

«من ابتغى العلم فی غیره أضله الله‏» ( عیاشی، ج1، ص 6).

هر کس علم را در غیر قرآن بجوید، خداوند او را گمراه می سازد.

نویسنده اندک مایه پس از نقل حدیث فوق چنین نتیجه گرفته است:

« این حدیث به روشنی بیان می کند که علم همان است که در قرآن است و هر که دنبال علم در جایی غیر از آن بگردد گمراه می شود؛ یعنی در جای دیگری به علم دست نخواهد یافت.»

بررسی و نقد:

1-    در بخش پیشین (پاسخ به اتّهام ضدیّت و مخالفت قرآن با علم(1) روشن شد که از دیدگاه قرآن، علم منحصر در علوم دینی نیست. بنابراین از آنجا که روایات مبیّن و مفسّر قرآنند و نمی توانند ناقض قرآن باشند، این روایت باید در صدد بیان مطلب دیگری باشد؛ نه آنچه که وی فهمیده است.

2-    نویسنده اتّهام فوق، با بی انصافی، به طرز ناجوانمردانه ای دست به تقطیع روایت زده و با بی توجّهی کامل شأن یا سبب صدور روایت را نادیده گرفته و دست به تحریف معنوی روایت مذکور زده است. توضیح بیشتر آنکه همان طور که برخی آیات  «سبب نزول» دارند و بی توجّهی به آن می تواند موجب سوء فهم آیات شود؛ روایات نیز «سبب صدور» دارند و در مقام فهمِ این دسته روایات مراجعه به «سبب صدور» الزام منطقی دارد. روایت نامبرده دقیقاً از این نوع روایات است. متن کامل حدیث گویای مطلب است:

 

عن الحسن بن علی قال قیل لرسول الله (ص): إن أمتک ستفتتن فسئل ما المخرج من ذلک فقال: کتاب الله العزیز الذی لا یَأْتِیهِ الْباطِلُ مِنْ بَیْنِ یَدَیْهِ وَ لا مِنْ خَلْفِهِ، تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ، من ابتغى العلم فی غیره أضله الله و من ولی هذا الأمر من جبار فعمل بغیره قصمه الله و هو الذکر الحکیم و النور المبین و الصراط المستقیم، فیه خبر ما قبلکم و نبأ ما بعدکم، و حکم ما بینکم و هو الفصل لیس بالهزل، و هو الذی سمعته الجن فلم تناهى أن قالوا «إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً یَهْدِی إِلَى الرُّشْدِ فَآمَنَّا بِهِ» و لا یخلق على طول الرد، و لا ینقضی عبره و لا تفنى عجائبه‏.

امام حسن مجتبی(ع) می فرماید به رسول خدا (ص) عرض شد: « به یقین امّت تو به زودی دچار فتنه می شود، راه خروج از آن چیست؟ آن حضرت فرمود: کتاب شکست ناپذیر الهی که باطل از مقابل و پشت سر بر آن در نمی آید، تنزیلی از نزد خدای حکیم و ستوده است، هر کس علم را در غیر آن بجوید خدا او را گمراه می کند ... .

همان طور که ملاحظه می شود سبب صدور بخش مورد بحث روایت سوالی است که از پیامبر(ص) شده است. سوال کننده پرسیده است راه خروج از فتنه ای که به زودی اتفاق می افتد چیست؟ پیامبر(ص) در مقام پاسخ دهنده حکیم، جواب را منطبق و مناسب با سوال می دهد و در صدد بیانی فراتر از آن نیست. به عبارت دیگر مفهوم علمی که رسول خدا در این فقرات به کار برده اند، دقیقاً به معنای علم و آگاهی است که انسان گرفتار آمده در فتنه ها را رهایی می بخشد نه مطلق مفهوم علم. به دیگر سخن، پیامبر (ص) در این سخن بنا نداشته اند علم را در مفهوم مطلق و گسترده آن بکار ببرند. بنابراین، علم در این روایت، برخلاف آیات و روایاتی که به مفهوم عام و مطلق علم توجه داشته اند، منصرف و منحصر به سبب صدور یا همان سوال است و با مصادیق دیگر علم هیچ ارتباطی ندارد و به تعبیر روشن تر از اظهار نظر در مورد دیگر مصادیق علم ساکت است نه اینکه با آنها مخالفتی داشته باشد.

مواد غذایی مختلف در قرآن کریم

چهارشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۶، ۱۲:۳۲ ق.ظ


        قرآن کریم از مواد غذایی مختلفی نام می برد.این مطلب ضمن اینکه گویای نعمت های فراوان خدای متعال بر انسان و لزوم سپاسگزاری اوست،بیان می کند که برای تامین عناصر مختلف مورد نیاز بدن باید از غذاهای مختلف سود برد.نکته جالب توجه این است که قرآن کریم از همان ابتدای تولد و کودکی به موضوع تغذیه انسان توجه کرده و به شیر مادر که بهترین و کامل ترین غذا برای نوزاد و کودک است توصیه فرموده است:« وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَة»مادرانی که می ‏خواهند شیردادن را به فرزندان خود کامل سازند، دو سال تمام شیرشان بدهند (بقره/223).بعداز سپری شدن این دوران نیز از مواد غذایی دیگر سخن به میان آورده است.در یک سخن از دانه ها نموده :» وَ آیَةٌ لَهُمُ الْأَرْضُ الْمَیْتَةُ أَحْیَیْناها وَ أَخْرَجْنا مِنْها حَبًّا فَمِنْهُ یَأْکُلُونَ » (یس/33).و در جای دیگر صحبت از عسل نموده و آنرا برای مردم مایه شفاء و درمان می داند:« ...یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِها شَرابٌ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ فِیهِ شِفاءٌ لِلنَّاسِ.» از شکم او شرابی رنگارنگ بیرون مى‏آید که شفای مردم در آن است‏ (نحل/69).شیر گوارا و سودمند را نیز از یاد نبرده و به زیبایی از آن یاد کرده است:«وَ إِنَّ لَکُمْ فِی الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقِیکُمْ مِمَّا فِی بُطُونِهِ مِنْ بَیْنِ فَرْثٍ وَ دَمٍ لَبَناً خالِصاً سائِغاً لِلشَّارِبِینَ.» (نحل/66) براى شما در چارپایان پندی است. از شیر خالصی که از شکمشان، از میان سرگین و خون بیرون مى‏آید سیرابتان میکنیم. شیری که به کام نوشندگانش گواراست‏.می دانیم که گوشت های مختلف از مهم ترین منابع غذایی انسان به شمار می روند.در قرآن کریم هم به گوشت قرمز اشاره شده:« وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَکُمْ فِیها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ وَ مِنْها تَأْکُلُونَ »( نحل/5) و چارپایان را برای شما آفرید، در آنها برای شما [وسیله‏] گرمی و سودهایی است، و از آنها می‏خورید ، هم از گوشت سفید سخن رفته است.در آیات 14 سوره نحل و 12 سوره فاطر به گوشت ماهی و اینکه انسان به صورت تازه آن را از آب صید می کند اشاره فرموده است:«وَ هُوَ الَّذِی سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْکُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِیًّا...» (نحل/14 و اوست کسی که دریا را مسخّر گردانید تا از آن گوشت تازه بخورید)، گوشت پرندگان را نیز در زمره غذاها و نعمت های بهشتی ذکر فرموده است:«وَ لَحْمِ طَیْرٍ مِمَّا یَشْتَهُونَ.» ( واقعه/21)و از گوشت پرنده هر چه بخواهند.

          با دقت نظر در مواد غذایی ذکر شده،مشخص می شود که قرآن از گروه های مختلف مواد غذایی نام برده و به نوعی جامع و کامل بودن برنامه غذایی را مورد اشاره و تاکید قرار داده است.علاوه بر این اشاره به برخی مواد غذایی مانند «عسل» حکایت از اهمیت،خواص و تاثیر فراوان این ماده غذایی و دارویی اعجاز آمیز دارد.

     امام رضا- علیه السلام- در رساله الذهبیه به بهره گیری از غذای مختلف دستور فرموده اند (امام رضا (ع)،طب‏الرضا(ع)، ص15).امروزه نیز دانشمندان معتقدند برای تامین سلامتی باید از همه مواد غذایی بهره برد (تد ویلسون و نورمن .جی تمپل، نقش نوشیدنی ها در تغذیه و سلامت، ص60)  پیامبر اکرم-صلی الله علیه و آله- هر غذایی می خورد به خدای متعال عرض می کرد به این غذا برکت بده و بهتر از آن را روزی ما کن! مگر در مورد شیر که عرض می کرد:«خدایا  شیر را برای ما برکت ده و از آن بیش از این روزی ما گردان! »(کلینی، الکافی ،ج6 ،ص336).آن حضرت چیزی جز شیر را جایگزین آب و غذا(هردو) نمی دانستند.( مستغفری،همان، ص25). جایگاه برنج را در میان غذاها جایگاه بزرگ و سرور قوم نسبت به سایر مردم می دانست ( همان، ص 24).امام صادق-علیه السلام- می فرماید:« نِعْمَ الطَّعَامُ الْأَرُزُّ وَ إِنَّا لَنُدَاوِی بِهِ مَرْضَانَا»(کلینی، الکافی،ج 6 ،ص 342).پیامبر اسلام در مورد گوشت می فرمود:« اللَّحْمُ سَیِّدُ الطَّعَامِ فِی الدُّنْیَا وَ الْآخِرَةِ» گوشت بهترین سرور غذاها در دنیا و آخرت است( همان، ج  6 ،ص  308).امام صادق-علیه السلام- نیز در این مورد فرموده اند:«وَ مَنْ تَرَکَ اللَّحْمَ أَرْبَعِینَ یَوْماً سَاءَ خُلُقُهُ . » هر کس به مدت چهل روز گوشت نخورد،بد اخلاق می شود(همان، ج  6 ،ص، 309)..امام هفتم-علیه السلام- می فرمود:«بر شما باد خوردن ماهی»( همان، ج6 ،ص 323).در مورد استفاده از عسل در برنامه نیز از جانب آن بزرگواران توصیه های فراوانی شده است.پیامبر اسلام-صلی الله علیه و آله- می فرماید:« من أراد الحفظ فیأکل العسل. » (همان،ص 26)هر کس می خواهد در مقابل بیماریها ایمن باشد،عسل بخورد.امام موسی بن جعفر-علیه السلام- فرموده است:« مَا اسْتَشْفَى مَرِیضٌ بِمِثْلِ الْعَسَل. »(کلینی، همان، ج 6 ،ص332 ).هیچ چیز مانند عسل مایه درمان مریض نیست.

     در ادامه، به عنوان نمونه ،به خواص علمی یک مورد از مواد غذایی  اشاره شده در قرآن می پردازیم:

شیر:  با اینکه علم تغذیه،در قالب شکل جدید خود، از قرن بیستم ، ظهور یافته،ولی به سرعت پی به ارزش غذایی شیر برده است (تد ویلسون و نورمن .جی. تمپل، نقش نوشیدنی ها در تغذیه و سلامت، ص  205 ).شیر مادر مواد غذایی لازم برای رشد نوزاد را به همراه داشته و از مواد مغذی متراکم تشکیل شده است. (رابرت جی. جنسن،راهنمای ترکیبات شیر،ص2 ) .

      چربی موجود در شیر تامین کننده انرژی و اسید های چرب ضروری بدن است.علاوه بر این، چربی شیر حامل ویتامین های حل شونده در چربی[1]  ،یعنی ویتامینهای  A ،B ،C و K  ،همچنین چندین مولفه ارتقاء دهنده سلامت همچون اسید لینولئیک مزدوج ([2]CLA) ،اسفینگومیلین[3]   و اسید میریستیک[4] می باشد.شیر و فراورده های لبنی منبع مهم چندین ویتامین و مواد معدنی هستند.ویتامین A موجود در شیر نقش کلیدی بر روی تامین سلامت قوه بینایی ، تمایز سلولی[5] و  مقاومت بدن در برابر بیماریها دارد. شیر همچنین محتوی ویتامین D است و به همین خاطر به جذب کلسیم و فسفر در روده بزرگ کمک کرده و برای حفظ سلامت استخوان بندی بدن ضروری است.علاوه بر اینکه شیر حاوی ویتامین های حل شونده در چربی است،در برگیرنده ویتامین های حل شونده در آب [6]  مانند  ریبوفلاوین( B2)  ،B12 و B6 نیز  می باشد (تد ویلسون و نورمن .جی تمپل ، همان،صص 207-208). شیر منبع اصلی کلسیم و فسفر بوده و مواد معدنی ارزشمند دیگری چون منیزیم،روی،مس و پتاسیم نیز در آن یافت می شود (همان، ص 208؛ رابرت جی. جنسن همان، ص 583).هر کدام از این عناصر سلامت استخوان بندی و سلامت عمومی بدن را تامین می کنند. همچنین پتاسیم و منیزیم در تنظیم فشار خون بسیار موثر است(تد ویلسون و نورمن .جی تمپل ، همان، ص 208).



[1] - Fat- soluble vitamins.

[2] -Conjugated linoleic acid.

[3] - Sphingomyelin.

[4] - Myristic acid.

[5] - cellular differentiation ، تمایز سلولی فرایندی است که طی آن سلول‌ها از نظر ویژگی‌های عملکردی به سطح بالاتری گذار می‌کنند. عملیات «تمایز» در طول رشد و گسترش یک جاندار پرسلولی (از تک‌سلولی تخم بارور به سامانه‌ای پیچیده از سلول‌ها و بافت‌های گوناگون) بارها صورت می‌گیرد.

[6] - Water-soluble vitamins.

پاسخ به اتّهام ضدّیت و مخالفت قرآن با علم(1)

پنجشنبه, ۱ تیر ۱۳۹۶، ۰۳:۴۲ ب.ظ

یکی از کسانی که قرآن را خوب نخوانده است! تلاش نموده با ارائه شواهد و قرائنی تأکیدات قرآن بر علم و تعقّل را فقط تاکید بر دین و علم دین قلمداد نموده و از این رهگذر قرآن را ضدّ علم معرفی نماید. وی نوشته : « منظور از این همه تأکید بر علم، علم دین است و تعقّل و تفکّر مورد نظر اسلام تعقّل و تفکّر در دین است.» او دلیل و شاهد اوّل خود را چنین بیان کرده است:

«اوّل: اگر در کلیه آیاتی که در آنان از علم،تفکر و تعقل یاد شده دقت کنید همگی در زمینه ایمان و عمل به اسلام است...» آیات مورد استناد وی از این قرار است:

-        أَمَّنْ هُوَ قانِتٌ آناءَ اللَّیْلِ ساجِداً وَ قائِماً یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَ یَرْجُوا رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَ الَّذِینَ لا یَعْلَمُونَ إِنَّما یَتَذَکَّرُ أُولُوا الْأَلْبابِ (زمر /9).

-        إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ  الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى‏ جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ  رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ (آل عمران/190-191).

-        إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذِینَ لا یَعْقِلُون‏(انفال/22).

-        إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِینَ کَفَرُوا فَهُمْ لا یُؤْمِنُونَ( انفال/55).

-        أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَکْثَرَهُمْ یَسْمَعُونَ أَوْ یَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِیلا(فرقان/44).

-        وَ قالُوا لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ ما کُنَّا فِی أَصْحابِ السَّعِیر(ملک/ 10).

او  بر اساس آیات فوق نتیجه گرفته است که از نظر قرآن، علم و تعقل برای دین و اهل دین به کار رفته و بی عقلی به کافران وجهنمیان اطلاق شده است، بنابراین علم در قرآن منحصر به همین هاست و قرآن نه تنها با سایر علوم بیگانه است،بلکه با سایر علوم  موافق نیز نیست. 

نقد و پاسخ:  

مدّعی مطالب فوق آشکارا دست به مغالطه زده و نخواسته یا نتوانسته حقیقت مطلب را ببیند. نکات زیر گویای واقعیّت است:

1-    در سراسر قرآن کریم حتی یک کلمه پیدا نمی شود که در ممنوعیت یا مخالفت با کسب علم و دانش مطرح شده باشد. فقط همین نکته تهمت ضدّ علم بودن قرآن را منتفی می سازد.

2-    نه تنها قرآن کریم در ممنوعیت دانش سخنی ایراد نفرموده است؛بلکه، بر خلاف توهم مدّعی فوق، نسبت به کسب هر دانش سودمندی موضع مثبت و تشویق کننده دارد. اما توضیح مطلب:

الف-  هر چند قرآن به دین و علم به آن و تفکر در دین بسیار اهمیّت داده است؛ ولی کاربرد علم و تفکّر را به آن منحصر نساخته است. اگر فرضاً بپذیریم که آیات مورد استناد اشکال گیرنده همان مفهومی را داشته باشند که ادّعا شده است، در قرآن آیات دیگری وجود دارد که علم را به طور مطلق به کار برده اند، مانند:

 

-        اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ  خَلَقَ الْإِنْسانَ مِنْ عَلَقٍ  اقْرَأْ وَ رَبُّکَ الْأَکْرَمُ  الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ عَلَّمَ الْإِنْسانَ ما لَمْ یَعْلَمْ (علق/1-5).

بخوان به نام پروردگارت که آفرید. انسان را از عَلَق آفرید. بخوان، و پروردگار تو کریمترین [کریمان‏] است.همان کس که به وسیله قلم آموخت.آنچه را که انسان نمى‏دانست [بتدریج به او] آموخت.

در آیه فوق سخن از علم و آموزش و قلم  به طور مطلق رفته و نه تنها هیچ قیدی برای علم به کار نرفته است؛ بلکه لحن آیه ستایش علم و دانش و ترغیب به آن در بالاترین سطح است. توضیح بیشتر آنکه بین تعبیر کریم ترین( الاکرم) و علم رابطه دقیق و شگرفی وجود دارد. پروردگار ما آنگاه که در موضع اکرمیت قرار گرفته، دست به بخشش علمی زده است. معنای سخن آن است که گرامی ترین ربّ، چون در مقام حد اعلای کرامت قرار گرفته، گرامی ترین چیز را که دانش باشد به انسان بخشیده است؛ اقتضای اکرمیّت خدای متعال در اینجا اعطای گرامی ترین هدیه به انسان است.‏

-        ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُون‏    نون، سوگند به قلم و آنچه مى‏نویسند

علامه طباطبایی در تفسیر این آیه می نویسد:

«خداى سبحان در این آیه به قلم و آنچه با قلم مى‏نویسند سوگند یاد کرده، و از ظاهر سیاق برمى‏آید که منظور از قلم مطلق قلم، و مطلق هر نوشته‏اى است که با قلم نوشته مى‏شود، و از این جهت این سوگند را یاد کرده که قلم و نوشته از عظیم‏ترین نعمت‏هاى الهى است، که خداى تعالى بشر را به آن هدایت کرده، به وسیله آن حوادث غایب از انظار و معانى نهفته در درون دلها را ضبط مى‏کند، و انسان به وسیله قلم و نوشتن مى‏تواند هر حادثه‏اى را که در پس پرده مرور زمان و بعد مکان قرار گرفته نزد خود حاضر سازد.»(المیزان، ج 9، صص 367 و 368).

سوگند به مطلق قلم و آنچه نوشته می شود چیزی جز تشویق به دانش نیست.

3-    آیات مورد استناد مدّعی به آن صورت که وی مطرح نموده است، انحصار علم و تفکر به دین را نمی رساند، هر چند که خالی از تاکید بلیغ بر عاوم دینی نیز نیست، او در آیات مورد استناد خود  نتوانسته بین دو مفهوم « غایت علم» و « خود علم» تفکیک کند. در آیات فوق مقصود آن نیست که دنبال «علوم و دانش های سودمند» نروید؛ بلکه مقصود این است که  مطلق علم را با اصولی پیش ببرید که در نهایت به خضوع و خاکساری در مقابل خالق با عظمت عالم منتهی شود. مثلاً در آیه «إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ ...» تفکّر در خلقت می تواند از رهگذر کشفیات دقیق تجربی صورت پذیرد و اینجا عرصه وسیع و فراخ کارهای بزرگ علمی باشد و غایت و نهایت آن نیز درک حکمت الهی گردد. به دیگر سخن در این مواقع سخن در نقد خود علم نیست بلکه سخن در نقد عالمانی است که ره به سر منزل مقصود نبرده اند، چنین کسی هر چند از جهت اینکه حاوی علوم و دانش هایی است «دانشمند» نامیده می شود؛ ولی  به خاطر جهلی که به غایت کار؛ یعنی خدا دارد« جاهل» محسوب می شود و از این جهت فرقی میان علوم اصطلاحاً دینی و غیر دینی نیست.

4-    کسی که حتّی یک بار قرآن را ، ولو گذرا، خوانده باشد در می یابد که این کتاب، کتاب دنیا و آخرت با هم است؛ هرچند که آخرت اصل و دنیا فرع باشد:

-        رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّار(بقره/201).

-        وَ ابْتَغِ فِیما آتاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیا ...( قصص/77).

و با آنچه خدایت داده سراى آخرت را بجوى و سهم خود را از دنیا فراموش مکن‏... .

بر این اساس است که قرآن آبادانی دنیا را نیز از بشر خواسته است:

«...هُوَ أَنْشَأَکُمْ مِنَ الْأَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَکُمْ فِیها...»( هود / 61).

او شما را از زمین آفرید و آبادانی آن را از شما خواست.

و این آبادانی جز با توسّل به علوم مختلف حاصل نمی شود. هنگامی که حضرت یوسف از عزیز مصر خواست تا تدبیر امور دنیوی را به او واگذار کند، استدلال به دو ویژگی خود یعنی حفیظ و علیم کرد؛ یعنی کار زمین جز با علم پیش نمی رود:

«قالَ اجْعَلْنِی عَلى‏ خَزائِنِ الْأَرْضِ إِنِّی حَفِیظٌ عَلِیم‏»( یوسف/55). مرا بر خزائن این زمین بگمار چرا که من حفظ کننده و عالم هستم.

نگاه کردن به علی(ع) عبادت است

چهارشنبه, ۲۴ خرداد ۱۳۹۶، ۰۵:۴۸ ب.ظ

از طریق اهل سنت از پیامبر اسلام نقل شده است که فرمود:«النظر الی عَلیّ عباده»(حاکم نیشابوری ،ج3،ص153 ؛ عبد الرئوف مناوی، ،ج6، ص 388[1]) نگاه کردن به علی-علیه السلام- عبادت است. حاکم نیشابوری این حدیث را صحیح الاسناد دانسته و مناوی نیز پس از نقل این روایت می گوید:« أی رؤیته تحمل النطق بکلمة التوحید.» یعنی دیدار آن حضرت زبان را به کلمه توحید گویا می سازد،آنگاه به واسطه زمخشری از ابن الاعرابی چنین نقل می کند:« إذا برز قال الناس لا إله إلا الله ما أشرق هذا الفتى ما أعلمه ما أکرمه ما أحلمه ما أشجعه!» ( عبد الرئوف مناوی ،ج6، ص 388)هنگامی که حضرت علی علیه السلام- بیرون می آمد،مردم می گفتند:« لا اله الا الله» این جوان چقدر نورانی است! این جوان چقدر عالم است! این جوان چقدر بزرگوار است! این جوان چقدر بردبار است! این جوان چقدر شجاع است! وی در ذیل این روایت نیز می افزاید:«فکانت رؤیته تحمل على النطق بالعبادة فیا لها من سعاده چقدر او- علیه السلام- سعادت مند بود که  دیدارش زبان را به عبادت خدا (لا اله الا الله) می گشود!



[1] - این روایت را ابونعیم اصفهانی با سند و طریقی دیگر از پیامبر اکرم-صلی الله علیه وآله- نقل کرده است.( رک: حلیه الاولیاء و طبقه الاصفیاء،ابو نعیم حافظ احمد بن عبدالله اصفهانی،دارلکتب العلمیه بیروت،ج 5،ص 58.)

رویکرد عقلی امام رضا علیه السلام در تفسیر قرآن

دوشنبه, ۲۲ خرداد ۱۳۹۶، ۱۲:۴۹ ق.ظ

 

     امام رضا علیه السلام در موارد متعددی مضمون آیات مربوط به خداشناسی را تبیین و تفسیر عقلی فرموده اند.

عبد الله بن قیس می گوید شنیدم که امام رضا(ع)  این آیه را تلاوت فرمود:« بَلْ یَداهُ مَبْسُوطَتانِ[1]»(مائده:64)،عرض کردم مانند این دستها و اشاره به دستان خودم کردم،حضرت فرمود:« لَا لَوْ کَانَ هَکَذَا لَکَانَ مَخْلُوق[2]»(مجلسی:1404: 4/4).در این روایت امام هشتم با بیان این عبارت در حقیقت استدلالی عقلانی برای تبیین مضمون آیه کریمه اقامه فرموده است.استدلال امام در این مورد به اصطلاح دانش منطق «قیاس استثنایی»(رفع تالی) است : اگر خدا جسم بود مخلوق بود، خدا مخلوق نیست؛ پس خدا جسم نیست. این قیاس استثنایی قابل تاویل به قیاس اقترانی نیز می باشد: خدا مخلوق نیست ،هر جسمی مخلوق است و بنابراین خدا جسم نیست و از داشتن اعضایی چون دست و پا مبرا و منزه است.

            در روایت دیگری راوی می گوید از امام علیه آلاف التحیه و الثناء-در مورد آیه شریفه:« نَسُوا اللَّهَ فَنَسِیَهُمْ[3]»(توبه:67) سوال کردم،حضرت فرمود:« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یَنْسَى وَ لَا یَسْهُو وَ إِنَّمَا یَنْسَى وَ یَسْهُو الْمَخْلُوقُ الْمُحْدَثُ أَ لَا تَسْمَعُهُ عَزَّ وَ جَلَّ یَقُولُ وَ ما کانَ رَبُّکَ نَسِیًّا ... وَ قَالَ تَعَالَى فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا أَیْ نَتْرُکُهُمْ کَمَا تَرَکُوا الِاسْتِعْدَادَ لِلِقَاءِ یَوْمِهِمْ هَذَا[4]»(همان: 4/64).در این روایت شریف نیز امام با استفاده از استدلالی عقلانی آیه را برای مخاطب بدین گونه تفسیر فرموده اند که سهو و نسیان از ویژگی های مخلوقات است و چون خدای متعال خالق است سهو ونسیان در او راه ندارد.در ادامه نیز امام با اشاره به آیه:« فَالْیَوْمَ نَنْساهُمْ کَما نَسُوا لِقاءَ یَوْمِهِمْ هذا»(اعراف:51)،منظور از نسیان را رها کردن افراد غافل از خدا تفسیر می فرماید.

            امام علی بن موسی الرضا در مورد آیه:«کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ[5]»(مطففین:15) فرمود:« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لَا یُوصَفُ بِمَکَانٍ یَحُلُّ فِیهِ فَیُحْجَبَ عَنْهُ فِیهِ عِبَادُهُ وَ لَکِنَّهُ یَعْنِی أَنَّهُمْ عَنْ ثَوَابِ رَبِّهِمْ مَحْجُوبُونَ[6]» حضرت در مورد آیه:« وَ جاءَ رَبُّکَ وَ الْمَلَکُ صَفًّا صَفًّا[7]»(فجر:22)نیز فرمود: «إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یُوصَفُ بِالْمَجِی‏ءِ وَ الذَّهَابِ تَعَالَى عَنِ الِانْتِقَالِ إِنَّمَا یَعْنِی بِذَلِکَ وَ جَاءَ أَمْرُ رَبِّکَ وَ الْمَلَکُ صَفّاً صَفّا[8]»(مجلسی:1404: 3/318).در این دو مورد نیز امام خدای متعال را از  مکان داشتن آمدن ،رفتن و انتقال که از خصوصیات موجودات ممکن و مادی هستند منزه و مبرا می داند باز هم با همین استدلال عقلانی که چون خدا ،خداست و خالق حقیقی همه موجودات از هر گونه محدودیت و صفتی که حاکی از ضعف و نقص و نیاز باشد به دور است.آن امام همام در ذیل کریمه:« وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ وَ کانَ عَرْشُهُ عَلَى الْماءِ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا[9]»(هود:7) همین استدلال را مطرح می فرمایند:«و لم یخلق الله العرش لحاجة به إلیه لأنه غنی عن العرش و عن جمیع ما خلق لا یوصف بالکون على العرش لأنه لیس بجسم تعالى عن صفة خلقه علوا کبیرا[10]»(صدوق:1378ق: 1/134).

 



- [1]  بلکه دستان او گشوده است.

[2] - نه اگر این چنین بود مخلوق بود.

[3] - خدا را از یاد بردند خدا نیز آنان را فراموش کرد.

[4] - به راستی  خدای تبارک وتعالی فراموش نکرده و دچار غفلت نمی شود و فقط مخلوق حادث است که دچار فراموشی و غفلت می شود آیا نشنیدی  که خدای عز وجل می گوید: »و پروردگارت فراموشکار نیست»... و نیز:» امروز آنان را فراموش می کنیم  همانطور که دیدار امروزشان را فراموش کردند» یعنی آنان را رها می کنیم همانگونه که آمادگی برای دیدار امروزشان را وانهادند.

[5] -هرگز آنان در آن روز از پروردگارشان  محجوب هستند.

[6] - خدای متعال با مکانی که در آن جای گیرد توصیف نمی شود تا در آن از بندگانش محجوب شود بلکه یعنی آنها از پاداش پروردگارشان محجوب می شوند.

[7] -و پروردگارت و فرشته صف به صف می آیند.

[8] -خدای عز و جل با رفتن و آمدن توصیف نمی شود او برتر از انتقال است منظور از این آیه این است که امر پروردگارت و فرشته صف به صف آمدند.

[9] -و او کسی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید و عرش او بر آب قرار داشت تا شما را بیازماید که کدامین تان از نظر عمل بهتر هستید.

[10] -و خدا عرش را از سر نیاز به آن نیافرید زیرا او از عرش و همه مخلوقاتش  بی نیاز است ،با قرار گرفتن بر عرش توصیف نمی شود زیرا جسم نیست ،شان او از صفت مخلوقاتش بسیار برتر است.