النجم

بسم الله الرحمن الرحیم والنجم اذا هوی ما ضل صاحبکم و ما غوی وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی

النجم

بسم الله الرحمن الرحیم والنجم اذا هوی ما ضل صاحبکم و ما غوی وما ینطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی

النجم

تارنمایی برای طرح مباحث وحیانی و عقلانی

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پاسخ به شبهات قرآنی» ثبت شده است

شبهه :

آیه 189 سوره بقره سوال و جوابی را در زمینه هلال های ماه گزارش می کند«یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَج‏... .» یکی از شبه پردازان پاسخ پیامبر و بالطبع قرآن را به این سوال بسیار سطحی و عوامانه پنداشته و آن را نشانه کم محتوایی و عمیق نبودن قرآن دانسته است. وی می گوید : اگر امروز حتی از یک دانش آموز بپرسید چرا ماه به شکل هلال در می آید؟ خواهد گفت چون قسمت های مختلفی از ماه به سوی خورشید است، حال آنکه محمد[صلی الله علیه و آله] این مطلب را نمی دانسته و در پاسخ سوال کنندگان مطلبی بی اهمیت را ابراز داشته است.

پاسخ:

اشکال کننده نخواسته یا نتوانسته تفاوت « علّت» و «دلیل» را بفهمد و به همین جهت چنین مطالب بی اساسی را به قرآن نسبت  داده است. توضیح مطلب آنکه، گاهی سوال از علّت چیزی است و علت یک پدیده چیزی است که وجود آن پدیده به آن متوقف است و گاهی سوال از دلیل چیزی است، به این معنی که مورد سوال چه ارتباطی با اثبات صحت یا مفید بودن یک مقوله ادعا شده یا مورد بحث دارد. به عنوان نمونه اگر شخصی بپرسد: چرا «سیب» وجود دارد ؟ سوال او را می توان به دو صورت تحلیل نمود، اول اینکه علت به وجود آمدن سیب چیست؟ دوم آنکه وجود سیب برای چه هدفی است و چه فوایدی دارد؟ حالت اول سوال از علت و صورت دوم سوال از دلیل است. در این آیه سوال از علّت نیست بلکه از دلیل تعدد اهلّه (هلال ها) است، یعنی سوال کنندگان در صدد این نبودند که از پیامبر بپرسند چه عاملی باعث شده است که ماه به شکل هلال های مختلف در بیاید بلکه او می خواهد بداند این هلال ها چه فایده ای دارد و به چه کاری می آید. این آن مطلبی است که اشکال کننده به خود زحمت نداده حتی در مورد محتمل بودن آن نیز بیندیشد. امّا مویّدات محل سوال بودن دلیل از قرار زیر است:

1.       هیچ قرینه ای وجود ندارد که پرسش از علّت امر بوده است، چیزی که شاهدی برای اثبات آن نیست فقط ادّعا و لافیدن است، ادّعایی که فاقد «دلیل» است و نباید بدان کمترین عنایت و اعتمادی نمود. به عبارت دیگر آیه هیچ ظهوری در مدعای اشکال گیرنده ندارد.

2.       آیات قبل و بعد آیه مورد بحث به خوبی انگیزه سائلان را ، مبنی بر درخواست علت یا دلیل، روشن می گرداند. نگاهی گذرا خود «دلیلی» است روشن بر آنچه ما می گوییم:

وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ فَلْیَسْتَجِیبُوا لِی وَ لْیُؤْمِنُوا بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (186) أُحِلَّ لَکُمْ لَیْلَةَ الصِّیامِ الرَّفَثُ إِلى‏ نِسائِکُمْ هُنَّ لِباسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ عَلِمَ اللَّهُ أَنَّکُمْ کُنْتُمْ تَخْتانُونَ أَنْفُسَکُمْ فَتابَ عَلَیْکُمْ وَ عَفا عَنْکُمْ فَالْآنَ بَاشِرُوهُنَّ وَ ابْتَغُوا ما کَتَبَ اللَّهُ لَکُمْ وَ کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ (187) وَ لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ وَ تُدْلُوا بِها إِلَى الْحُکَّامِ لِتَأْکُلُوا فَرِیقاً مِنْ أَمْوالِ النَّاسِ بِالْإِثْمِ وَ أَنْتُمْ تَعْلَمُونَ (188) یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْأَهِلَّةِ قُلْ هِیَ مَواقِیتُ لِلنَّاسِ وَ الْحَجِّ وَ لَیْسَ الْبِرُّ بِأَنْ تَأْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ ظُهُورِها وَ لکِنَّ الْبِرَّ مَنِ اتَّقى‏ وَ أْتُوا الْبُیُوتَ مِنْ أَبْوابِها وَ اتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (189) وَ قاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ الَّذِینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ (190) وَ اقْتُلُوهُمْ حَیْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَ أَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَیْثُ أَخْرَجُوکُمْ وَ الْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَ لا تُقاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ حَتَّى یُقاتِلُوکُمْ فِیهِ فَإِنْ قاتَلُوکُمْ فَاقْتُلُوهُمْ کَذلِکَ جَزاءُ الْکافِرِینَ (191)

و هر گاه بندگان من، از تو در باره من بپرسند، [بگو] من نزدیکم، و دعاى دعاکننده را- به هنگامى که مرا بخواند- اجابت مى‏کنم، پس [آنان‏] باید فرمان مرا گردن نهند و به من ایمان آورند، باشد که راه یابند. (186)

در شبهاى روزه، همخوابگى با زنانتان بر شما حلال گردیده است. آنان براى شما لباسى هستند و شما براى آنان لباسى هستید. خدا مى‏دانست که شما با خودتان ناراستى مى‏کردید، پس توبه شما را پذیرفت و از شما درگذشت. پس، اکنون [در شبهاى ماه رمضان مى‏توانید] با آنان همخوابگى کنید، و آنچه را خدا براى شما مقرر داشته طلب کنید. و بخورید و بیاشامید تا رشته سپید بامداد از رشته سیاه [شب‏] بر شما نمودار شود سپس روزه را تا [فرا رسیدن‏] شب به اتمام رسانید. و در حالى که در مساجد معتکف هستید [با زنان‏] درنیامیزید. این است حدود احکام الهى! پس [زنهار به قصد گناه‏] بدان نزدیک نشوید. این گونه، خداوند آیات خود را براى مردم بیان مى‏کند، باشد که پروا پیشه کنند. (187)

و اموالتان را میان خودتان به ناروا مخورید، و [به عنوان رشوه قسمتى از] آن را به قضات مدهید تا بخشى از اموال مردم را به گناه بخورید، در حالى که خودتان [هم خوب‏] مى‏دانید. (188)

در باره [حکمت‏] هلالها [ى ماه‏] از تو مى‏پرسند، بگو: «آنها [شاخصِ‏] گاه‏شمارى براى مردم و [موسم‏] حجّ‏اند.» و نیکى آن نیست که از پشتِ خانه‏ها درآیید، بلکه نیکى آن است که کسى تقوا پیشه کند، و به خانه‏ها از درِ [ورودىِ‏] آنها درآیید، و از خدا بترسید، باشد که رستگار گردید. (189)

و در راه خدا، با کسانى که با شما مى‏جنگند، بجنگید، و [لى‏] از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمى‏دارد (190)

 

همان طور که ملاحظه می شود همه آیات فوق در مورد احکام و مسائل شرعی است نه مسائل نجوم و کیهان شناسی! و عمل به همه اینها را با عباراتی چون « لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ»، « لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ» و « لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ» مایه ارشاد و تقوا و رستگاری می داند یعنی این مقولات دلیل بیان این احکام است. در مورد هلال ها نیز یکی از دلایلِ شکل گیری آنها وقت شناسی و محاسبه اوقات روزگار است، کدام فقره از آیات فوق در مورد علت امور طبیعی است که بتوان حکم آن را به این مورد نیز سرایت داد؟

3.       هر چند در قرآن کریم اشارات علمی ( به معنای علوم تجربی) وجود دارد ولی قرآن کتاب علمی نیست که تا با دیدن چنین گزاره هایی بدون تامّل همه آنها را حمل بر پرسش از علت پدیده ها کنیم.

شبهه: پیام های اصلی قرآن بارها تکرار شده و این خود نشان دهنده آن است که قرآن کم محتوا بوده و چیزی برای گفتن ندارد!

پاسخ:

اولا: تکرار فی نفسه چیز بدی نیست و ممدوح و مذموم بودن تکرار نیز با توجه به متعلَّق و مخاطب سخن و نیز انگیزه و هدف گوینده مشخص می شود. بله تکراری که هدفی معقول و فایده مشخصی نداشته باشد مورد مذمت قرار می گیرد و باعث ملالت و خستگی می شود ولی اگر در زندگی بشر دقت شود خواهیم دید که پر از تکرارهایی است که اگر نباشند زندگی بشر نیز به خطر می افتد و این گونه تکرارها کاملا عقلانی و حکیمانه است، مثلا ما هر روز غذا می خوریم، در شبانه روز می خوابیم، اتفاقا هر روز با هم سخنان تکراری نیز در میان می گذاریم، مانند اینکه به یکدیگر سلام می دهیم و حال هم را می پرسیم. پس هر تکرای بد نیست بلکه خیلی از مسائل تکراری لازم و ضروری است و زندگی بشر چیزی جز همین تکرار های حیاتی نیست! در شیوه های بیانی حتی گاهی اگر چیزی عینا تکرار شود نه تنها از حُسن سخن نمی کاهد بلکه به زیبایی فزون تر آن منجر می شود ، قالب «ترجیع بند» که توسط برخی شعرا استفاده شده خود شاهدی گویا بر این مطلب است، چه کسی است که ترجیع «که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لااله الاهو» را در ترجیع بند معروف هاتف اصفهانی نشانه تکراری بودن و بی محتوایی و نازل بودن آن قلمداد کند.

ثانیا: آنچه را اشکال گیرنده «تکرار» می نامد ، صاحب قرآن آن را آگاهانه «تصریف» نامیده است که خود یکی از فنون بلاغت به شمار می رود. در آیه 41 سوره اسراء می فرماید: «وَ لَقَدْ صَرَّفْنا فِی هذَا الْقُرْآنِ لِیَذَّکَّرُوا» ما در قرآن مطالب را گوناگون نقل نمودیم تا مردم پند گیرند. تصریف بیان یک سخن به شیوه های گوناگون با اشاره به زوایا و ابعاد جدیدی از یک واقعیت است تا موجب آگاهی مخاطب شود و این شیوه ای است که همه عقلای عالم از آن بهره می برند. اگر کسی مطلبی را با زیبایی و هنرمندی تمام در قالب های گوناگون بیانی بریزد تا با هر کدام، افراد خاصی را با سلیقه خاصی به حقیقت آن مطلب متوجه سازد، عیب او نیست بلکه هنر و حکمت او به شمار می رود. به عنوان مثال اگر داستان موسی علیه السلام و بنی اسرائیل بار ها در قرآن مورد اشاره قرار می گیرد اولا هر بار توام با نکات و مطالب جدید است ثانیا اشاره به این داستان در قالبی جدید به وقوع می پیوندد تا منشا تاثیری جدید باشد. در همین ماجرای موسی و بنی اسرائیل که از نظر اشکال کننده نیز پرتکرارترین مطلب در قرآن است، به هیچ وجه نمی توان مطالبی یافت که در صدد بیان یک مطلب آن هم به شیوه ای کاملا تکراری باشد، اتفاقا در پایان سوره طه که بخش قابل توجهی از آن به داستان موسی مصروف شده است این آیه را می خوانیم: «وَ کَذلِکَ أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا وَ صَرَّفْنا فِیهِ مِنَ الْوَعِیدِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ أَوْ یُحْدِثُ لَهُمْ ذِکْرا»و این گونه آن را [به صورت‏] قرآنى عربى نازل کردیم، و در آن وعید را به صورت های مختلف بیان کردیم، شاید آنان راه تقوا در پیش گیرند، یا [این کتاب‏] پندى تازه براى آنان بیاورد. خدای سبحان هدف تصریف وعید ها را تذکر و زنده شدن روح تقوا در مخاطب معرفی می کند.

بر این اساس ، تکرار های زیبا و شگرف قرآن نه تنها نشان کم محتوا بودن آن نیست بلکه به سان وزش بادی است که هر بار به گونه ای حجاب از رخ حقیقت بر می دارد تا مخاطب را بیناتر و شنواتر گرداند.